
ایرنا نوشت: بیمارستان روانپزشکی امین آباد به صدسالگی خود نزدیک می شود، بیمارستانی که صد سال داستان تنهایی افراد مختلفی را در دل خود نهفته دارد و تغییرات زیادی در این سال ها داشته است.
از نخستین روزی که بیماران را از سراسر کشور جمع آوری کردند و به این بیمارستان فرستادند تا امروز، این بیمارستان، دگرگونی های زیادی را تجربه کرده است.تلاش برای درمان بیماری های روان از پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح آغاز شد؛ در آن سال ها، بیماری های روانی را ناشی از پدیده های مافوق طبیعی مانند جادوگری، چشم بد یا یک خدای عصبانی می دانستند و بنابراین برای درمان آنان از شیوه های عرفانی یا بی رحمانه استفاده می شد.امروز اما بیماری های روان، شاخه ای از علم طب را تشکیل می دهند که روش های درمانی متعددی از دارو درمانی تا موسیقی درمانی را برای آن بکار می برند و می توانند این بیماران را مداوا کنند.بیماران روان نیز در ایران در سال های دور، ابتدا فقط در مراکزی مانند بیمارستان امین آباد نگهداری می شدند و این نگهداری گاه با شیوه های بی رحمانه مانند غل و زنجیر همراه بود اما اکنون این بیمارستان به عنوان بزرگ ترین بیمارستان روانپزشکی خاورمیانه، خدمات مناسبی را به بیماران ارائه می دهد.
** نگاهی به بخش بستری زنان مبتلا به اختلالات روانبخش توانبخشی پردیس یک، یکی از 36 ساختمان موجود در بیمارستان روانپزشکی امین آباد است.در این بخش 70 بیمار اعصاب و روان زن نگهداری می شود.زنان در لباس های صورتی و عده کمی از آنان نیز با لباس های فرم آبی اینجا بستری هستند و در حقیقت زندگی می کنند چون سالهاست که اینجا تبدیل به خانه برخی از آنان شده است.این بخش از هفت اتاق 10 تخت خوابی و دو اتاق ایزوله تشکیل شده، هرچند گفته می شود که بیماران در این بخش بستری هستند اما نباید فضای بستری بیمارانی مانند بیماران سرطانی در ذهن ما نقش ببندد.بیماران از نظر جسمی سالم هستند و در بخش، مشغول گفت وگو یا قدم زدن هستند.در اینجا تصاویر «ژانوسی» (اسطوره ای دارای دو چهره) زیاد دیده می شود مانند تصویر اتاقی بی روح و عاری از تزئینات در برابر تصویر بیمارانی با نشاط و خوشرو که با هم در تضادند.یا تصویر هوای پاییزی و آلوده ناشی از نزدیکی کارخانه سیمان به بیمارستان در برابر تصویر درختان سبز و سر به فلک کشیده باغ این مرکز درمانی.حیاطی سرپوشیده برای این بیماران تعبیه شده تا در فصل سرد بتوانند اوقات خود را در آنجا سپری کنند.بیماران با خوشرویی نزدیک می شوند و با صدای بلند سلام می گویند.موی زنان در این بخش به خاطر رعایت مسائل بهداشتی کوتاه است.به گفته مریم صوفی مسوول بخش پردیس یک، در این بخش 70 تخت فعال وجود دارد که بیماران مزمن روانی اغلب اسکیزوفرنی در آن بستری هستند.«اسکیزوفرنی، شدیدترین اختلال اعصاب و روان است و مبتلایان به این بیماری تا پایان عمر نیاز به حمایت و درمان دارویی دارند.»وی ادامه می دهد: بیماران بستری در این بخش، توانمندتر از دیگر بیماران روان بخش های دیگر هستند.
** بیماری که 20 سال در بخش روانی بستری استمسوول بخش پردیس یک روانپزشکی می گوید: در این بخش سن بیماران از 37 سال شروع می شود و بیماران سالمند نیز داریم.صوفی می افزاید: قدیمی ترین بیمار ما 20 سال است که اینجا زندگی می کند.
10 تخت آهنی در اتاق ها کنار هم قرار داده شده و کف اتاق ها و راهروها با توجه به مدت اقامت طولانی بیماران و سلامت فیزیکی آنان فرش ندارد.مسئول بخش پردیس یک می افزاید: زمین ها مرتب شسته می شود، درست است که این بیماران مزمن بوده و مدت زیادی باید اینجا اقامت داشته باشند اما اینجا آسایشگاه نیست و یک مرکز درمانی است. امین آباد
مسوول بخش پردیس یک می گوید: برای این بیماران بطور هفتگی، آرایشگر می آید.صوفی می افزاید: این بیماران هفته ای دو بار حمام می شوند.
** چهره هایی که تغییر می کندطرز صحبت کردن و راه رفتن و حتی چهره اغلب بیماران بستری در بخش پردیس یک، کمی متفاوت از دیگران است هرچند رفتار تقریبا عادی دارند.مسئول بخش پردیس یک در توضیح این مساله می گوید: این بیماران اکثرا کنترل شده هستند؛ بیماری که 20 سال اینجا زندگی کرده و دارو مصرف می کند، دیگر علائم بیماری در او وجود ندارد.
مسئول بخش پردیس یک می گوید: شاغلان بخش های روانپزشکی باید از مزایای سختی کار خود بهره مند شوند.صوفی می افزاید: آنان باید با 20 سال کار بتوانند بازنشسته شوند اما اکنون بازنشستگی ما با 30 سال است.مسئول بخش پردیس یک، مشغول سخن گفتن است که بخشی دیگر از بیماران که تازه از کارگاه توانبخشی بازگشته اند به سمت او می دوند.صوفی از بیماران می پرسد که آیا به آنان خوش گذشته است و بیماران پاسخ می دهند: بله.سپس همه با هم گزارش می دهند که یکی از بیماران سیگار کشیده است و او را با انگشت که در حیاط بخش نشسته، نشان می دهند.مسئول بخش پردیس یک با لبخند آنان را دعوت به آرامش می کند.صوفی با اشاره به استقرار روانپزشک در بخش می گوید: این بیماران علاوه بر کارگاه توانبخشی به سینما و سوله ورزشی نیز می روند و سیگار هم می کشند که البته کشیدن سیگار داخل بخش ممنوع است.وی درباره اینکه چرا برخی بیماران لباس آبی و برخی دیگر صورتی پوشیده اند، می افزاید: این بیماران باید صورتی بپوشند و لباس آبی برای مردان است اما گاهی لج کرده و لباس آبی می پوشند.
** اینجا را دوست دارمیکی از بیماران مانع ادامه صحبت های مسئول بخش پردیس یک می شود و دائما عذر خواهی می کند.این بیمار می گوید: معذرت خواهی می کنم، نفهمی کردم حالا قدر اینجا را می دانم، اینجا را دوست دارم. قبلا موهایم را می کندند اما اینجا از پرستارها می ترسند.مسئول بخش پردیس یک در توضیح سخنان او می گوید: جاییکه او قبلا بوده، بیماران دیگر او را اذیت می کردند اما اینجا او راضی است.
** ساختمانی با سقف کاذب و تخت های شکیلاز بخش پردیس یک به ساختمانی دیگر موسوم به «بخش آبان» می روم؛ این بخش به تازگی بازسازی شده و هنگام ورود، بیماران مرد برای رفتن به کارگاه از آن خارج می شوند.این ساختمان دارای سقف کاذب و شش اتاق با تخت های شکیل بیمارستانی است.بخش آبان بسیار بهتر از بخش پردیس یک است.بابک خادم مسئول بخش آبان می گوید: این بخش ظرفیت پذیرش 35 بیمار را دارد اما اکنون شش نفر دارای اختلالات اسکیزوفرنی و دوقطبی به این بخش آمده اند، بقیه بخش های بیمارستان نیز قرار است به همین شکل و با نظر معماران و روانشناسان و هنرمندان بازسازی شوند.
** امین آباد صد ساله می شوددهها سال پیش جایی برای درمان و حتی نگهداری بیماران روان وجود نداشت تا اینکه کم کم بیمارستان هایی برای نگهداری این بیماران ساخته می شود که یکی از آنها امین آباد بود.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد در این باره می گوید: این بیمارستان در سال 1297 در زمینی به مساحت 70 هزار مترمربع ساخته شد، یعنی سه سال دیگر این بیمارستان صد ساله می شود.دکتر امید رضایی اضافه می کند: در ابتدا ساختمان بیمارستان، ضلع جنوبی جاده امین آباد بود و سپس به ضلع شمالی جاده در زمینی به وسعت 103 هکتار منتقل شده است.
** سه هزار بیمار روان در تهرانتکه ای از روزنامه در سال 52 حاکی از آن است که در آن روزگار سه هزار بیمار روان در تهران وجود داشتند که دو هزار نفر آنان در بیمارستان روانپزشکی امین آباد بودند.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: طبق اسناد موجود گزارش مکتوبی از سال 1352 داریم که دو هزار بیمار در این مرکز نگهداری می شدند. صورت جلسه آن را لابلای اسناد قدیمی بیمارستان پیدا کردیم.رضایی می افزاید: در آن روزگار، 811 زن و بیش از یکهزار و صد مرد بیمار یعنی بالغ بر دو هزار بیمار روان در این بیمارستان بودند و جالب آنکه برای این همه بیمار فقط چهار روانپزشک وجود داشت اما اکنون با حدود یکهزار بیمار – که اغلب آنان را مردان تشکیل می دهند – 50 روانپزشک داریم.
** پاسبان ها با زنجیر در امین آبادرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: ابتدا نگهداری بیماران این بیمارستان توسط شهربانی انجام می شده است. یعنی پاسبان ها اینجا بودند و مریضی که رفتارش بد بوده را، پاسبان به او دستبند و پابند می زد و اینجا بود که اصطلاح «دیوانه زنجیری» باب شد.رضایی می افزاید: از یک مقطعی، شهربانی می بیند دیگر نگهداری بیماران روان، کار او نیست و اداره بیمارستان امین آباد را به اداره بهداشت می سپارد.وی خاطرنشان می کند: سالهایی در خصوص تولیت بیمارستان امین آباد، ابهام وجود دارد، اسنادی نداریم که این بیمارستان تحت نظر چه نهادی، اداره می شد.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: از سال 74، این بیمارستان به تولیت دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی درآمده است.رضایی ادامه می دهد: بیمارستان امین آباد در ادامه فعالیت خود به یک بیمارستان دانشگاهی تبدیل شد.
** بیماران روان زندانیرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد در ادامه سخنان خود عکس های بسیار قدیمی و سیاه و سفید از تاریخ فعالیت بیمارستان امین آباد و بیماران آن را نشان می دهد اما اجازه عکاسی از این عکس ها را نمی دهد زیرا قرار است این عکس ها در کتابی منتشر شود.هنگام مشاهده عکس های افرادی با دستبند و پابند، این تصور برای من پیش آمد که این عکس های قدیمی مربوط به زندانیان است اما این افراد در غل و زنجیر در حقیقت بیماران روان بودند.در یکی از عکس ها چهار پاسبان از شش بیمار مراقبت می کردند.
** ثبت تاریخ روند درمان بیماران روان با عکسدر زیر یک از عکس های قدیمی، عبارت «زندانیان مجنون با غل و زنجیر آهنین در محیط نامناسب» نوشته شده است.هرچند تعداد بیماران در سال 1352 در بیمارستان امین آباد در اسناد قدیمی، دو هزار نفر آمده است اما عکس ها از حداکثر یکصد نفر از بیماران گرفته شده است.در یکی از عکس ها، بیماران روی زمین چمباتمه زده اند و زیر آن نوشته شده است «بجای اشتغال مناسب و آماده شدن برای مراجعت به جامعه، وقت روزانه بیماران بستری به این نحو می گذرد».
** موزه مادام توسو در امین آباد؟موزه هایی در شهرهای مهم جهان وجود دارد مانند لندن و آمستردام و موزه ای موسوم به «مادام توسو» که در آن، تندیس های مومی افراد مشهور و تاریخ ساز، ساخته و نگهداری می شود.حال رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد نیز می خواهد عکس سیاه و سفید یک بیمار روان همراه با پاسبان را تبدیل به تندیس و موزه ای مانند موزه «مادام توسو» در بیمارستان امین آباد راه اندازی کند.رضایی در این باره می گوید: یکی از دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی به نام خاقانی – هنرمند مجسمه ساز که از آثار او می توان به مجسمه پروین اعتصامی در موزه برج میلاد اشاره کرد – قرار است زوج پاسبان و بیمار در عکس را از جنس سیلیکون برای این موزه بسازد.رضایی می افزاید: عکس های قدیمی بیمارستان نیز در این موزه نمایش داده می شود؛ از مجموعه این عکس ها، حدود 200 تا 300 قطعه وجود دارد.
** بیماران کاتاتونیک کمتر دیده می شوندعکس قدیمی دیگری، پیرزنی را کنار دختربچه ای نشان می دهد که هر دو در کنار هم به عنوان بیمار روان، نگهداری می شوند.زیر عکس با خطی خوش نوشته شده : «سنین مختلف با هم نتیجه کمی جا».رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد در توضیح این عکس می گوید: به هرحال نگهداری دو هزار بیمار روان در آن روزگار در این بیمارستان، تراکم زیادی از بیماران را ایجاد کرده است.رضایی می افزاید: اغلب بیماران در این عکس های قدیمی مبتلا به کاتاتونیک (اختلال شدید روان همراه با مشکلات حرکتی) هستند اما سالهاست که به دلیل کنترل بیماری، اینگونه افراد کمتر دیده می شوند.در زیر عکس یکی از این مبتلایان به کاتاتونیک نوشته شده «مجانین مبتلا به بیماری های جسمی در وضع بسیار نامناسبی معالجه می شوند».بخش دیگری از عکس ها مربوط به بیماران روان سالمند است که در کنار بیماران دیگر نگهداری می شوند.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: در آن سال ها، بیماران سالمند در کنار بیماران دیگر نگهداری می شده اند درحالیکه امروز بخش سالمندان این بیمارستان جداگانه بود و دارای شرایط خاصی است بطور مثال اکنون کنار دیوارهای بخش سالمندان، دستگیره اتکا نصب شده است.
** فعالیت بخش لختی ها تا اواسط دهه 70رضایی می گوید: در سال های گذشته، بخشی در این بیمارستان موسوم به «بخش لختی ها» فعالیت داشت.وی با اشاره به عکس بیماران بخش لختی ها می افزاید: عکس بیماران عریان مربوط به 80 سال پیش است اما نباید این تصور به وجود بیاید که بخش لختی ها فقط برای 80 سال پیش است زیرا در سال 74 نیز نمونه هایی از این بیماران را داشتیم و عکس آن نیز وجود دارد.رضایی ادامه می دهد: به علت بیماری، حتی اگر لباس به این بیماران می پوشانند، بیمار باز هم لباس هایش را در می آورد.به گفته وی، درمانی در گذشته ها وجود نداشته و این بیمارستان صرفا محل نگهداری بیماران روان بوده است و امروزه مدرن ترین و پیشرفته ترین معالجات اعصاب و روان در این مرکز بزرگ صورت می پذیرد.
** چرا مردم از اسم امین آباد می ترسند؟رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: مجموعه شرایطی مانند وجود پاسبان و غل و زنجیر و فعالیت بخش لختی ها و شرایط نامناسب نگهداری بیماران روان در این بیمارستان در دهه های گذشته موجب شده تا امین آباد تبدیل به اسمی شود که هر کسی از سراسر ایران و بیشتر از تهران، آن را بشنود دچار ترس و اضطراب شدید می شود درحالیکه این شرایط مربوط به گذشته های دور بوده است.رضایی می افزاید: متاسفانه اسم امین آباد تا جایی در جامعه به سمت منفی شدن رفت که برخی افراد در مجادلات خود برای تحقیر طرف مقابل از این اسم استفاده می کردند.وی ادامه می دهد: این مسائل موجب شد تا اسم بیمارستان امین آباد در سال 74 به نام بیمارستان روانپزشکی رازی تغییر یابد اما تاثیر اسم امین آباد تا آن حد نافذ است که هنوز این بیمارستان به نام امین آباد بین مردم معروف است.
** بیمارانی که هرگز به جامعه بازنمی گردندرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: کل بیماران بیمارستان به دو بخش تقسیم می شوند یک گروه نزدیک به 600 نفر، بیمارانی هستند که بنا به هر دلیل قابلیت بازگشت به جامعه را نداشتند و در نیمه غربی بیمارستان بستری هستند.رضایی می افزاید: این بیماران سرپناه نداشته یا کسی نبوده از او نگهداری کند یا اینکه بدلیل شدت بیماری اینجا نگهداری می شوند، دلایل بازنگشتن این بیماران به جامعه زیاد است.وی خاطرنشان می کند: حدود 600 نفر دیگر از بیماران در نیمه شرقی بیمارستان، کنترل و معالجه شده و به جامعه بازخواهند گشت و هر کدام دوره چند هفته ای جهت مداوا در محیط بیمارستان حضور دارند و از شیوه های درمانی جدید و به روز دنیا بهره مند می شوند.
** کودکان بستری در امین آبادرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد با اشاره به فعالیت بخش کودک و نوجوان در این بیمارستان، می گوید: اکنون هشت کودک در این بخش وجود دارد.رضایی می افزاید: این تعداد بیمار، بسیار کمتر از ظرفیت بخش است و این خوب نیست و با آگاهی بخشی و اطلاع رسانی باید از تمام ظرفیت این بخش استفاده شود.
** 128 مجهول الهویهرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: قبلا 163 مجهول الهویه در بیمارستان امین آباد بودند که اکنون این رقم به 128 بیمار مجهول الهویه رسیده است.رضایی می افزاید: مجهول الهویه ها، مدرک شناسایی ندارند بنابراین نمی توانیم آنان را بیمه کنیم و این بیماران از نظر هزینه ای، بار اضافه ای بر دوش ما تحمیل می کنند برای همین ترجیح می دادیم که آنان را به بهزیستی برگردانیم چون رسالت وزارت بهداشت، نگهداری اینگونه بیماران نیست و جزو وظایف بهزیستی است.وی خاطرنشان می کند: البته وزارت بهداشت به این بیماران کمک می کند و هنگامی که این کمک رسید رویکرد بر این شد این بیماران را سرگردان نکنیم و همین جا بمانند زیرا سالهاست اینجا زندگی می کنند و دوستانی اینجا دارند و در حقیقت این بیمارستان تبدیل به خانه آنان شده است.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: بهزیستی مراکزی برای افراد مجهول الهویه دارد که خدمات درمانی آنجا ضعیف تر است و قابل مقایسه با این بیمارستان نیست.رضایی می افزاید: دسترسی افراد مجهول الهویه به خدمات درمانی سخت تر است بنابراین بدنبال درست کردن مدارک برای آنان با اثر انگشت هستیم و تعداد آنان را از 163 نفر به 128 مجهول الهویه رسانده ایم.
**چگونه یک فرد مجهول الهویه می شود؟رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: بیماران مجهول الهویه در حقیقت رها شده اند.رضایی در این هنگام یک نماهنگ(کلیپ) از بیماران بیمارستان را به نمایش می گذارد که در آن یکی از بیماران که زنی مسن است، می گوید: «اینجا گم شدم. زن داداشم منو اینجا گذاشته رفته، اینجا گم شدم.»رضایی خاطرنشان می کند: بیماران مجهول الهویه اغلب از سوی خانواده های خود رها می شوند.
** از بیمارستان تا آخر عمررئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: متوسط اقامت بیماران در بخش ها، 35 روز است.رضایی می افزاید: اما بیماران مزمنی نیز داریم که حتی تا 30 سال هم اینجا زندگی می کنند.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد در خصوص همکاری خانواده ها در روند درمانی می گوید: همه خانواده ها یکسان رفتار نمی کنند.رضایی می افزاید: برخی از خانواده ها برای ملاقات بیمار خود تا آن اندازه می آیند و می روند که به نوعی مزاحم می شوند و برخی خانواده ها حتی نمی آیند بیمار را موقع مرخص شدن ببرند اما در مجموع همکاری خانواده ها بد نیست.
** امین آباد سالی 30 میلیارد تومان خرج داردرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: هزینه این بیمارستان، سالانه 30 میلیارد تومان است، درحالیکه 13 میلیارد تومان درآمد دارد.رضایی می افزاید: این به آن معنا است که این بیمارستان 17 میلیارد تومان کسری دارد که بصورت نقدی و غیرنقدی از خیریه تامین می شود.
** کرایه راه ما را بدهیدرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد درباره هزینه درمان بیماران روان می گوید: خدمات درمانی این بیماران بیمه است اگر هم بیماری بیمه نباشد او را روی تخت بیمارستان بیمه می کنیم زیرا اغلب بیماران ما حتی توانایی پرداخت همان شش درصد از هزینه ای را که باید پرداخت کنند، ندارند و بخش مددکاری بیمارستان آن را رایگان می کند.رضایی می افزاید: گاه دیده می شود خانواده هایی که برای ملاقات بیمار خود می آیند، بعد از عیادت به قسمت خیریه مراجعه کرده و می گویند می شود کرایه راه ما را بدهید که بازگردیم و گاه خانواده ای که بسیار مرفه و تحصیل کرده هستند، بیمارشان را در این مرکز بستری می کنند و تعدادشان رو به افزایش است.
** تغییر چهره امین آبادرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: از سال 74، روسای بیمارستان ها در این مرکز درمانی در دوره های مختلف هرکدام اقداماتی را انجام دادند بطور مثال بیمارستان دیوار نداشته و مردم از بین فضا و باغ بیمارستان عبور می کردند و برای بیمارستان دیوار کشیده شده است.رضایی می افزاید: رئیس دیگر، جاده را آسفالت کرده و دیگری، بخش لختی های آن را جمع کرده است.
** ورود دانشجویان پزشکی به امین آبادرضایی که از سال 93 ریاست بیمارستان روانپزشکی امین آباد را برعهده گرفته، ایده ها و طرح های زیادی برای امین آباد دارد.ورود دانشجویان پزشکی به بیمارستان امین آباد یکی از این طرح ها است.وی در این باره می گوید: طی قراردادی با دانشگاه آزاد اسلامی از امسال قرار است دانشجو و اینترن پزشکی وارد این بیمارستان شود.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می افزاید: اکنون دانشجویان روانشناسی، پرستاری، کاردرمانی و مددکاری قرار است به این بیمارستان بیایند.
** نخستین باغ بیمارستان کشورنخستین نکته ای که هنگام ورود به بیمارستان روانپزشکی امین آباد جلب توجه می کند، وسعت 103 هکتاری و باغ بزرگ آن با درخت های بلند کاج، زبان گنجشک و صنوبر است.زیبایی این باغ، رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد را به ایده جالبی رسانده است.رضایی می گوید: در این بیمارستان، باغ زیاد داریم، ساختمان هم داریم پس بدنبال ایجاد برند باغ بیمارستان امین آباد هستیم.وی خاطرنشان می کند: هرچند نام بیمارستان امین آباد به رازی تغییر کرده اما جاافتادن اسم رازی بین مردم به زمان زیادی نیاز دارد پس از همان برند امین آباد استفاده می کنیم.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: 80 هکتار جنگل داریم که می توانیم در آن پیاده رو درست کنیم.رضایی می افزاید: قرار شده تا در این بیمارستان، باغات مختلف داشته باشیم؛ باغ دوستدار سالمند به نام معرفت، باغ کودک درون به نام طلب، پاتوق دوستان و ایستگاه آرامش.وی خاطرنشان می کند: این باغ ها برای بیماران خواهد بود اما ممکن است بتوانیم جاده ای طراحی کنیم که مردم نیز بتوانند از آن استفاده کنند.
** تور امین آباد در برنامه های تهران گردیرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: طرح های دیگری برای این بیمارستان در نظر داریم که از جمله آنها می توان به توسعه و اصلاح وضعیت آموزشی مرکز، راه اندازی مرکز تحقیقات سایکوز، ساماندهی و توسعه وضعیت پژوهشی مرکز و بخش های جدید، بیمارستان 540 تخت خوابی، کتابخانه، اصلاح و اداره و آبیاری مجموعه زیتون، راه اندازی موزه، طراحی و اجرای پارک جنگلی و باغ پرندگان اشاره کرد.رضایی می افزاید: بازدید از امین آباد را می خواهیم وارد برنامه های تهران گردی و ری گردی کنیم.وی تصریح می کند: هدف از اجرای این طرح ها، از بن بست درآوردن بیمارستان امین آباد و استفاده از ظرفیت های زیاد آن است.
رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: مجوز راه اندازی مرکز تحقیقات سایکوز از سوی وزارت بهداشت صادر شده است.رضایی می افزاید: می خواهیم این مرکز را در بیمارستان امین آباد راه اندازی کنیم.
** ساخت مرکزی برای همه مردم در امین آباددسترسی مردم منطقه امین آباد به پزشک سخت است. به گفته رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد تا 10 کیلومتر اطراف منطقه، هیچ مرکز بزرگ و تخصصی درمانی وجود ندارد.بنابراین قرار است یک مرکز درمانی در بیمارستان امین آباد راه اندازی شود که علاوه بر ارائه خدمات روانپزشکی، خدمات داخلی، عفونی و بیماری های قلب و عروق، چشم پزشکی و بیماری های حلق و گوش و بینی به عموم مردم ارائه دهد.این درمانگاه داروخانه نیز خواهد داشت.رضایی می گوید: با توجه به وجود مدارس زیاد در منطقه امین آباد، فوق تخصص روان کودک و نوجوان نیز در درمانگاه مستقر خواهد شد.
** امین آباد بزرگ ترین بیمارستان روانپزشکی خاورمیانهرئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: وضعیت کلی این بیمارستان خوب است؛ 50 روانپزشک در این بیمارستان فعالیت دارند و از لحاظ درمانی کمبود نداریم اما آگاهی مردم در زمینه بیماری های روان و شرایط مناسب امروز بیمارستان امین آباد کم است.رضایی می افزاید: هرچند کمبود خاصی نداریم اما برای اجرای طرح های درمانی، عمرانی، آموزشی و پژوهشی به اعتبارات بیشتری نیاز داریم.وی خاطرنشان می کند: در تهران فقط سه بیمارستان دولتی تک تخصصی روانپزشکی شامل بیمارستان های امین آباد، روزبه و ایران فعالیت دارد اما هیچکدام از دو بیمارستان دیگر امکانات اینجا را ندارند.رئیس بیمارستان روانپزشکی امین آباد می گوید: این بیمارستان، بزرگ تر و تخصصی تر و با جمعیت بیشتری نسبت به بیمارستان های دیگر است.رضایی یادآور می شود: این بیمارستان، بزرگ ترین مرکز روانپزشکی خاورمیانه بوده و دارای 25 بخش و 36 ساختمان و 1375 تخت مصوب و یکهزار و 175 تخت فعال است.
** پرستاری که بعد از بازنشستگی در امین آباد ماندنیازهای متعدد بیماران روان و اقامت طولانی مدت برخی از آنان در بیمارستان امین آباد، ضرورت وجود کمک های مردمی و خیریه را بیش از پیش آشکار می سازد.یکی از پرستاران این بیمارستان که از نزدیک با مشکلات بیماران روان و خانواده های آنان آشنا شده بود، پس از بازنشستگی نیز در بیمارستان ماند و در خیریه بیمارستان امین آباد بدون هیچ دستمزدی فعالیت می کند.این پرستار به نام سیدعطاء موسوی که مدیراجرایی مرکز خیریه ثامن الحجج(ع) است، می گوید: 18 سال است که در خیریه هستم.
مدیر اجرایی مرکز خیریه ثامن الحجج(ع) در ادامه از خاطرات و تجربیات بیش از 30 سال کار کردن خود با بیماران روان و خانواده های آنان می گوید.موسوی می افزاید: بیماری های روان در جامعه شناخته شده نیست.
مدیر اجرایی مرکز خیریه ثامن الحجج(ع) می گوید: جامعه تا یک بیمار روان را می بیند به او برچسب می زند.موسوی به کمک های مردمی به بیماران روان به رغم برچسب زدن آنان اشاره می کند و می افزاید: کمک های مردمی خوب است. بودجه خوبی از سوی دولت برای بیماران روان اختصاص نمی یابد اگر هم اختصاص یابد کم است چون بیمار روان، درآمدزا نیست.
** 97 درصد کمک های مردمی غیرنقدی استمدیر اجرایی مرکز خیریه ثامن الحجج(ع) می گوید: سه درصد کمک های خیران به این مرکز، نقدی و 97 درصد غیرنقدی است.موسوی می افزاید: بیش از 20 قلم از اجناس مورد نیاز بیماران را مانند دمپایی، شامپو، جوراب، لباس زیر، آب سرد کن، کولر و تلویزیون را خیران تهیه می کنند.
** چگونه به مرکز خیریه امین آباد کمک کنیم؟مدیر اجرایی مرکز خیریه ثامن الحجج(ع) می گوید: برای جمع آوری کمک های مردمی به بیماران روان در سطح شهر دفتر نداریم.موسوی می افزاید: خیران برای کمک به بیماران یا حضوری مراجعه می کنند یا با شماره تلفن های 33405656 و33401234 تماس می گیرند و پیک ما به منزل آنان می رود و هدایا و نذورات را تحویل می گیریم.وی ادامه می دهد: همچنین مردم می توانند کمک های نقدی خود را به شماره حساب 0107373753000 بانک ملی شعبه امین آباد شهرری کد 1439 واریز کنند.
** چرا بیماران روان را نمی پذیریم؟ترس از انگ بستری در بیمارستان روان، موجب می شود تا بسیاری از بیماران، حاضر به بستری نشوند یا بسیاری خانواده ها بیمار خود را به بیمارستان نبرند.طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، در مجموع 7 / 34 درصد جمعیت کشور نیاز به استفاده از خدمات روانی دارند، درحالیکه فقط 18 درصد برای دریافت خدمات درمانی و مشاوره ای به متخصص مراجعه کرده و 82 درصد مراجعه نمی کنند.چون عارضه بیماری های روان با چشم دیده نمی شود، پذیرش آن برای بسیاری از مردم سخت است و فکر می کنند همه چیز دست خود بیمار است.مردم فکر می کنند در صورت داشتن بیمار روان در خانواده از سایر اعضای جامعه جدا شده و به نظر دیگران غیرطبیعی می آیند بنابراین بیمار خود را نمی پذیرند.این درحالیست که درصد میزان بهبودی و افزایش کیفیت زندگی بیماران روان در صورت تشخیص به موقع، ارجاع و بستری به هنگام در بیمارستان و حمایت خانواده ها بصورت چشمگیری افزایش می یابد.براساس آخرین پیمایش ملی کشور (89 تا 90)، آمارها در گروه سنی 14 تا 65 سال نشان می دهد که 23.6 درصد مردم از یک اختلال روان رنج می برند اما فقط درصد کمی از آنان نیاز به بستری شدن پیدا می کنند.مبتلایان به اختلالات روانی شدید بین یک تا سه بار در سال نیاز به بستری دارند.
۴۲۴۲
امین آباد
ستون فقرات از مجموعه ای از استخوان ها به نام مهره تشکیل شده است. در بین هر یک از این استخوان ها یک لایه غضروف نرم به نام دیسک وجود دارد. این ۲۳ دیسک به عنوان بالشتک عمل میکنند و نیروی وارد شده به ستون فقرات در حین حرکت را جذب میکنند و قابلیت انعطافپذیری به ستون فقرات میبخشند.
تمامی حقوق این سایت برای خبرآنلاین محفوظ است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.
Copyright © 2018 khabaronline News Agancy, All rights reserved
موفقیت دستیاران دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی در کسب رتبه بورد تخصصی روانپزشکی کشوردو تن از دستیاران روانپزشکی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی در آزمون بورد تخصصی این رشته، جزو 5% و 10% این آزمون کشوری معرفی شدند.
نفرات برتر مسابقات ورزشی هفته دفاع مقدس معرفی شدندتربیت بدنی بسیج کارکنان دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، ضمن برگزاری مسابقات ورزشی در چهار رشته شطرنج (مجازی)، دارت (بصورت حضوری)، پلانک و اسکات دیواری (بصورت ارسال کلیپ)، نفرات برتر این مسابقات را اعلام کرد.
عضو مجمع نمایندگان استان تهران در مجلس شورای اسلامی لازم است که بودجه ملی برای مرکز روانپزشکی رازی (امین آباد) اختصاص یابددکتر سیدعلی یزدی خواه عضو مجمع نمایندگان استان تهران در مجلس شورای اسلامی، در جمع هیات امناء موسسه خیریه حامی بیماران مرکز آموزشی – درمانی روانپزشکی رازی (امین آباد)، گفت: با توجه به جایگاه مرکز روانپزشکی رازی (امین آباد) به عنوان بزرگترین مرکز روانپزشکی خاورمیانه و پذیرش بیمار از اقصی نقاط کشور، لازم است که بودجه ملی برای این مرکز اختصاص یابد.
تقدیر مدیرکل سازمان های مردم نهاد و خیرین سلامت وزارت بهداشت از خیران حامی بیماران روانی بیمارستان امین آبادمدیرکل سازمان های مردم نهاد و خیرین سلامت وزارت بهداشت روز چهارشنبه به مناسبت هفته سلامت روان، در جمع خیران حامی بیماران روانی بیمارستان روانپزشکی رازی (امین آباد) حاضر شد و ضمن دریافت نقطه نظرها و پیشنهادهای آنان در خصوص چگونگی فعالیت در حوزه سلامت، از خدمات ارزشمند خیران مرکز آموزشی – درمانی روانپزشکی رازی تقدیر کرد
قابلیت کارگاه های توانبخشی مرکز روانپزشکی رازی، به عنوان « قطب توانبخشی روان کشور » اعلام شدرئیس مرکز آموزشی – درمانی روانپزشکی رازی (امین آباد) در نشست هیات رئیسه دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، قابلیت کارگاه های توانبخشی این مرکز روانپزشکی را به عنوان « قطب توانبخشی روان کشور» اعلام کردامین آباد
هیات رئیسه مرکز روانپزشکی رازی با فرزندان شاهد و جانبازان دیدار کردهیات رئیسه مرکز آموزشی – درمانی روانپزشکی رازی به مناسبت گرامی داشت هفته دفاع مقدس، با فرزندان شاهد و جانبازان این مرکز دیدار کرد
اولین نشست هیات امناء خیریه حمایت از بیماران روانپزشکی رازی (امین آباد)، برگزار شداولین نشست هیات امناء خیریه حمایت از بیماران روانپزشکی رازی (امین آباد) روز دوشنبه با حضور رییس دبیرخانه مشارکتهای اجتماعی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی و مسئولان مرکز روانپزشکی رازی و اعضای هیات امنای خیریه بیمارستان ، در سالن شهید صابری برگزار شد
مرکزتحقیقاتسایکوز
آدرستهران،شهرريـسهراهتقیآبادـبلوارشهيدرستگارـكدپستي
صندوقپستي
تلفن
نمابردبيرخانه
پستالكترونيك
روابطعمومیبیمارستان
مدیریتاطلاعرسانیوارتباطاتپزشکی
کتابخانهمرکزیدانشگاه
فصلنامههایدانشگاه
معرفیسایتهایمرتبط
©دانشگاهعلومبهزیستیوتوانبخشی
موقعیت بیمارستان امین آباد را به همراه آدرس تلفن ساعت کاری و نظرات کاربران در نقشه نشان ببینید.
بیمارستان امین آباد (بیمارستان) در استان تهران، شهرستان ری، روستای امین آباد و خیابان سرلک واقع شده است و بهصورت شبانهروزی به مراجعهکنندگان خدمات ارائه میدهد و از نظر موقعیت جغرافیایی در نزدیکی بیمارستان آموزشی درمانی روانپزشکی رازی و همچنین مستر پیتزا، تولید باکس ارمغان، فروشگاه چراغی، کاف نت سناتور و برش و حکاکی لیزری علیزاده قرار گرفته است.
آدرس دقیق: استان تهران، امین آباد، بلوار رستگار، وحدتی فر، خیابان سرلک
تلفن تماس: 02133401623
وبسایت رسمی: uswr.ac.ir
امین آباد
آدرس، اطلاعات و شماره تماس و موقعیت مکانی این مکان آخرین بار توسط Nafis (پیشاهنگ نشان) در تاریخ دوشنبه 15 آذر ماه 1400 در اپلیکیشن نقشه و مسیریاب نشان بررسی و بهروز شدهاند. (چنانچه در اطلاعات ثبتشده یا موقعیت جغرافیایی بیمارستان امین آباد اشکالی مشاهده کردید میتوانید از طریق اپلیکیشن نشان نسبت به گزارش این اشکال اقدام کنید تا پس از بررسی نسبت به اصلاح آن اقدام شود)
بیمارستان امین آباد امین آباد بیمارستان
بیمارستان امین آباد قدیمی ترین و بهترین مرکز نگهداری بیماران روانی که به بیماران رسیدگی میشه
“مسیریاب نشان” یک اپلیکیشن رایگان و کاربردی است که میتوانید به وسیله آن بهترین راه رسیدن به مقصد را با توجه به مسافت و ترافیک بدست بیاورید و تا رسیدن به مقصد از راهنمایی سخنگوی فارسی استفاده کنید.
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
امینآباد، روستایی در دهستان اسفرجان بخش مرکزی شهرستان شهرضا استان اصفهان ایران است. این روستا یک قلعه تاریخی به جا مانده از دوره ساسانیان داشت که چندین سال پیش تخریب شد؛ و همچنین چند بنای شاه عباسی از دوره صفویه به جا مانده دارد حمام شاه عباسی آب انبار شاه عباسی کارونسرای شاه عباسی و درخت توت قدیمی اشاره نمود. ازنظر بیابانی و دشت این روستا بسیار وسیع است. همچنان مزارعهایی مانند قلیآباد شوراب کلیجه سرکت دارد و از محصولات این روستا می توان به انگور و گردو و انواع توت اشاره نمود . حسن فدوی یکی از بزرگان این قبیله های امین آباد بود که تمامی توریستان خارجی را به مهمانی میبرد و از آنها بدون هیچ چشم داشتی پذیرایی میکرد. اما متاسفانه امروزه روستای امین اباد دچار خشکسالی شده است و بسیاری از باغ ها دچار خشکسالی شده اند.از شهیدان این روستا میتوان به حسنعلی محمد خانی، محمود ایزدی و… اشاره کرد.
امین آباد
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۹۸۳ نفر (۳۰۹خانوار) بودهاست.[۱]
امین آباد قدمت طولانی در سکونت انسان دارد و ارگ قدیمی آجری گل با قدمت تقریبی آن بیش از ۵۰۰ سال است. این بنای تاریخی شگفتانگیز متأسفانه با کمترین یا هیچ ارزیابی رسمی توسط سازمان حفظ میراث فرهنگی ایران تخریب شد. کاروانسرای امین آباد یک سازه دوره سلسله صفویه و یک جاذبه مهم گردشگری است. اگرچه هیچ مطالعه رسمی انجام نشدهاست، اما به گفته بزرگان، به نظر میرسد ترکیبی از لرها بختیاری، ترکان قشقایی و عربهای حسنی اما برای تشکیل امین آباد جمع شدهاند که در واقع صحیح نیست، به عنوان مثال ترکهای گشگایی به (قبلاً موجود) نقل مکان کردند) حدود ۵۰ سال پیش امین آباد. اما بومیان واقعی ایرانی بودند. در حال حاضر تعدادی از قبیلهها بر جمعیت جمعیتی امین آباد مانند حاج عباسقلی، حاج محمد کریم، حاج محمد رحیم و حمزه ای حاکم هستند. این قبیلهها دارای نام خانوادگی مانند حاجیمیرزاالیان، علیانی، علیان، ایزدی، حمزه ای و محمدخانی هستند. اما اولین طایفه، بنیانگذار امین آباد، خانواده یوسفی بود.
از سال ۱۹۹۹، شوراهای روستا برای اداره امور روستا تأسیس شدهاست. انتخابات شوراها هر ۴ سال یکبار برگزار میشود. پیش از این دوره، موضوعاتی از طریق یک سالخورده غیررسمی (کدخدا) یا از طریق سازمان مربوطه در شهرضا مورد بررسی قرار میگرفت. مرحوم حاج مهدی علیان آخرین کدخدا بود.
در جریان آشفتگیهای سیاسی و عدم امنیت در سالهای پایانی سلسله قاجار که به تأسیس سلسله پهلوی منجر شد، کدخداها تنها نقطه اقتدار در مواجهه با افزایش بی قانونی بودند. داستانهایی در مورد مشهدی میرزا علیان، پیرمردی از قبیله حاج محمد رحیم، که کدخدا آن زمان بود، با مجازاتهای سخت و گاه و بیگاه به سرقت و زنا حکمرانی میکرد. از طرف دیگر داستانهای سخاوت و کمک به فقرا در هنگام قحطی آن سالها وجود دارد.
امیرمحمدساعدی
این یک مقالهٔ خرد یک روستا است. میتوانید با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
استان اصفهان، از استانهای مرکزی ایران است که مرکز آن، شهر اصفهان است. استان اصفهان ششمین استان پهناور، سومین استان پرجمعیت ایران و رتبه اول شهرنشینی کشور را دارد.[۶] مهمترین شهرهای این استان اصفهان، کاشان و نجفآباد میباشند. این استان با مساحتی حدود ۱۰۶۷۸۶ کیلومترمربع بین ۳۰ درجه و ۴۳ دقیقه تا ۳۴ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی خط استوا و ۴۹ درجه و ۳۶ دقیقه تا ۵۵ درجه و۳۱ دقیقه طول شرقی نصف النهار گرینویچ، واقع شدهاست. استان اصفهان بیشترین استانهای همسایه را در کنار خود دارد که از شرق به استانهای یزد و خراسان جنوبی، از شمال به استانهای سمنان، قم و مرکزی، از غرب به استانهای لرستان و چهارمحال و بختیاری، از جنوب به استانهای کهگیلویه و بویراحمد و فارس محدود است. از نظر طبیعی نیز استان به دشت کویر در شرق و شمال، رشته کوههای زاگرس در غرب و جنوب محدود شدهاست که این موقعیت طبیعی، از یک طرف محدودیتها و از طرف دیگر پتانسیلها و مزیتهایی را برای استان فراهم نمودهاست.[۶][۷]اصفهان قطب تولید آهن، فولاد و همچنین صنایع دستی در ایران است.[۸]
همچنین آمار نشان میدهد شهرستان نایین با مساحت ۲۵۱۲۳ کیلومتر مربع وسیعترین و شهرستان خمینیشهر با مساحت ۱۸۱ کیلومتر مربع کوچکترین شهرستان استان میباشد. از لحاظ مسافت نیز مرکز شهرستان خمینیشهر با حدود مسافت ۱۵ کیلومتر تا مرکز استان نزدیکترین و مرکز شهرستان خوروبیابانک با مسافت حدود ۳۹۱ کیلومتر دورترین شهرستان نسبت به مرکز استان میباشد.[۹]
در مجموع نظام سلسلهمراتبی شهرهای استان به گونهای است که پس از کلانشهر اصفهان به عنوان شهر سطح اول، شهرهای کاشان، نجفآباد و شاهینشهر در سطح دوم و شهرهای شهرضا، گلپایگان، مبارکه و زرینشهر در سطح سوم و سایر شهرهای استان در سطوح چهارم و پنجم قرار دارند.[۱۰]
بر اساس اطلاعات حاصل از سرشماری عمومی نفوس و مسکن در دورههای گذشته، جمعیت استان اصفهان در سال ۱۳۵۵، حدود ۲ میلیون نفر بودهاست که با رشدی فزآینده به ۵ میلیون نفر در سال ۱۳۹۵ رسیدهاست. بررسی آمار جمعیتی استان طی بازهٔ زمانی ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۵، نشان میدهد نرخ شهرنشینی در استان اصفهان به تبعیت از کشور از رشد چشمگیری برخوردار بودهاست و به پیروی از الگوی رشد جمعیتی در کشور در استان اصفهان نیز شهرنشینی با افزایش رشد مواجه بودهاست که این افزایش همراه با کاهش روند رشد روستانشینی در استان همراه بودهاست بطوریکه از ۳۷ درصد در سال ۱۳۵۵ به ۱۲ درصد در سال ۱۳۹۵ رسیدهاست.[۹] در این رابطه باید گفت گسترش محدودهٔ شهرها، تبدیل روستاها به شهر و ایجاد شهرهای نو موجب تغییرات گستردهای طی ۶۰ سال گذشته در نظام سکونتگاهی استان اصفهان شدهاست.[۱۰]
امین آباد
حدود ۳۳ درصد از مساحت استان را بیابان تشکیل میدهد[۶] و ۱۰ درصد از بیابانهای ایران در استان اصفهان است که بخش اعظم آن را شهرستانهای شهرضا، نائین، نجف آباد، اردستان، نطنز، آران و بیدگل، کاشان، خمینیشهر و اصفهان شامل میشود. البته بخشهای از این استان کوهستانی بوده و دارای آب و هوای معتدل است. از مهمترین شهرستانهای کوهستانی این ناحیه میتوان به شهرستان گلپایگان، خوانسار، فریدن، فریدونشهر، سمیرم، دهاقان، چادگان، تیران و کرون و بویین و میاندشت اشاره کرد. مساحت جنگلهای استان ۴۱۲ هزارهکتار است که از این میزان ۳۴۷ هزار هکتار آن اعم از بیابانی و غیربیابانی دستکاشت است و مابقی یعنی ۶۵ هزار هکتار جنگلهای زاگرس هستند.[۶]
حوضههای آبریز استان اصفهان شامل حوضههای آبریز کارون، گاوخونی، دریاچهٔ نمک، کویر ریگ زرین و کویر مرکزی میباشد (دو حوضهٔ آبریز ابرقو-سیرجان و مهارلو–بختگان وسعت بسیار ناچیزی را از استان به خود اختصاص میدهند).[۹] بر اساس اطلاعات موجود، ۷ رود دائمی (مرغاب نجف آباد، زایندهرود، ماربر، گلپایگان، آب ونک، وهرگان، گوکان و سمیرم)، ۲۱۸ رود فصلی، ۸٬۸۱۶ چشمه، تعداد ۴۷٬۸۴۷ چاه عمیق و نیمهعمیق مجاز، تعداد ۴٬۰۵۱ رشته قنات و ۷ سد شامل یک سد بتنی (زایندهرود) و ۶ سد خاکی (حنا، کمانه، خمیران، آغچه، قرهقاچ و گلپایگان) در استان اصفهان وجود دارد.[۶]
مناطق تحت مدیریت ادارهٔ کل حفاظت محیط زیست استان شامل مناطق چهارگانهٔ سازمان حفاظت محیطزیست با وسعت ۹۷۶٬۰۰۰ هکتار (۲ پارک ملی، ۴ پناهگاه حیاتوحش و ۴ منطقه حفاظت شده) یعنی بیش از ۹ درصد مساحت استان، ۱۲ منطقه شکارممنوع با وسعت ۱/۰۸۰/۰۰۰ هکتار و یک تالاب بینالمللی با وسعت ۶۳/۰۰۰ هکتار میباشد.[۶] استان اصفهان به لحاظ موقعیت جغرافیایی و اقلیمی و واقع شدن در فلات مرکزی ایران دارای تنوع گونهای منحصر به فردی میباشد. وجود گونههای مختلف در ردههای متعدد جانوری و گیاهی در زیستگاههای مختلف استان دلالت بر همین موضوع دارد. بر اساس بررسیها و مطالعات صورت گرفته تاکنون در استان اصفهان بیش از ۲۰۰۰ گونه گیاهی مربوط به حدود ۷۰۰ جنس و در قالب ۱۳۰ خانواده شناسایی شدهاست. از این تعداد ۳۵۰ گونه دارویی، ۴۵ گونه انحصاری، ۵۴ گونه آسیبپذیر، ۱۶ گونه نادر و ۱۹ گونه دیگر هستند. از گونههای گیاهی در معرض انقراض میتوان به زرینگیاه (otschyi Deracocephelum) اشاره نمود. در استان اصفهان ۴۸۵ گونه مهرهدار شامل ۶۳ پستاندار، ۲۹۶ پرنده، ۴۰ گونه خزنده ۸ گونه دوزیست و ۴۱ گونه ماهی شناسایی گردیدهاست. بر اساس فهرست IUCN از گونههای جانوری حیات وحش استان تعداد ۱۸ گونه شامل ۵ گونه پستاندار، ۸ گونه پرنده، ۱گونه خزنده، و ۴ گونه ماهی در زمره گونههای در معرض تهدید هستند. بر اساس سرشماری پستانداران در سال ۱۳۹۴ جمعیت ۳ گونه کل و بز، قوچ و میش و آهوی ایرانی در مناطق چهارگانه استان بالغ بر ۲۵۰۰۰ رأس گزارش شدهاست. همچنین تعداد ۹۱۶۴ قطعه پرنده در سرشماری پرندگان آبزی و کنار آبزی در سال ۱۳۹۴ شمارش گردیدهاست.[۶]
در حال حاضر از حدود ۱۷۰۰ کوره فعال آجر در سطح کشور، حدود ۴۵۷ واحد آن در سطح استان اصفهان مستقر هستند. ظرفیت تولید سالانه این واحدها ۱۰ میلیون تن و رس مورد نیاز برای این مقدار تولید نیز ۱۰ میلیون تن در سال است. قسمت عمدهای از این تعداد واحد در محور شرق، شمال شرقی و شمال اصفهان متمرکز میباشند که باعث افزایش بار آلودگی و پدیده گرد و غبار هوای شهرستان اصفهان میشوند. برداشت رس از اراضی در طی سالیان گذشته علاوه بر تخریب چشمانداز و ایجاد گودالهایی تا عمق بیش از ۱۰ متر، شرایط را جهت ایجاد کانونهای محلی گرد و غبار فراهم نمودهاست.[۶]
استان اصفهان در سال ۱۳۹۷ در بخش کشاورزی با داشتن حدود ۵۶۸ هزار هکتار اراضی کشاورزی و ۶ میلیون واحد دامی در مجموع حدود ۵/۷ میلیون تن تولید محصولات کشاورزی داشته که حدود ۵ درصد از تولیدات کشاورزی کشور را تشکیل میدهد.[۱۱]
کل بیمارستانهای استان اصفهان ۶۲ بیمارستان میباشد که ۵۴ بیمارستان زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و ۸ بیمارستان زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی کاشان میباشد.[۶] استان اصفهان از لحاظ ارائه خدمات درمانی، استانهای همجوار یعنی یزد، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و برخی اتباع خارجی را تحت پوشش داشته و به عنوان قطب خدمات درمانی برای منطقه محسوب میگردد.[۹]
در فهرست میراث جهانی یونسکو از میان ۲۱ مکان ثبت شده از ایران، ۴ مورد شامل میدان نقش جهان، باغ ایرانی (باغ چهلستون و باغ فین کاشان)، مسجد جامع اصفهان و قناتها (مزدآباد میمه، وزوان در بخش میمه و قنات دوطبقه اردستان) در استان اصفهان میباشند. همچنین تعداد آثار تاریخی شناسایی شده در استان ۲۲۱۱۱ مورد و تعداد آثار ثبت شده تاریخی استان تا پایان سال ۱۳۹۴ در فهرست آثار ملی ۱۷۳۱ اثر میباشد. در استان اصفهان تعداد ۲۴ موزه شامل موزههای محلی، استانی دولتی یا مشارکتی وجود دارد که در آنها حدود ۲۱ هزار شیء تاریخی نگهداری میشود. در استان اصفهان ۵۴۸ محوطه و منطقه باستانی با وسعت و قدمت مختلف وجود دارد.[۹]
از رسوم خاص مراسم نخل بندان یا نخل گردانی، مراسم چاووشی، مراسم دعای باران، مراسم ماه رمضان، مراسم عید نوروز و سیزده نوروز، مراسم گلابگیری کاشان و قمصر و نیاسر، مراسم مشهد اردهال یا مشهد قالیشویی، مراسم لایروبی قنات، جوی کنی، و برداشت محصول، غوره چینی، پنبه چینی، میوه چینی و غیره، نشاکاری نهال کاری بیل زنی، ساختن بند و سد، ساختن قنات و بقیه است.[۱۲]
برخی از مکانهای باستانی استان عبارتنداز:[۱۳]ٔ
۱۰ میلیون و ۷۰۰ هزار هکتار وسعت دارد.[۱۴]
سه میلیون و ۲۰۰ هزار هکتار بیابان و ۱۰۰ هزار هکتار جنگل است که از نوع درختانی از نوع بلوط، بنه، بادام، داغداغان، گردو، ارس است. همچنین ۳۰۷ هزار هکتار پوشش گیاهی جنگلی دست کاشت در مناطق بیابانی استان در شهرستانهای نطنز، اردستان، برخوار، اصفهان، نائین، خور و بیابانک، کاشان، آران و بیدگل است.[۱۴]
از گونههای موجود در مناطق حفاظت شده، پارکها، پناهگاهها و مناطق شکار ممنوع پستانداران مثل، قوچ، میش، گرگ، روباه، کفتار و پرندگانی مانند عقاب، شاهین، کبک، تیهو و خزندگانی مانند انواع مارها، سوسمارها و الک پشت زندگی میکنند. همچنین، از نظر زندگی گیاهی انواع گیاهان علفی مانند درمنه، بوتههای مختلف به ویژه گون، درختانی مانند تاغ، گز، بادام کوهی و انواع گیاهان دارویی بهطور عمده دیده میشود.
تفاوت ارتفاعات مناطق مختلف استان از سطح دریا موجب تنوع آب و هوا (بارندگی، درجه حرارت، رطوبت نسبی و غیره) در استان گردیدهاست. بهطور کلی استان دارای سه نوع آبوهوا به شرح زیر میباشد:
کوههای زاگرس در قسمت غرب، مانع نفوذ رطوبت به نواحی مرکزی و شرق استان است، از طرفی وجود نواحی پست و کویری شرق استان هوای بخش وسیعی از استان را تحت تأثیر میگذارد.
متوسط بارش سالیانه استان ۱۶۰ میلیمتر و متوسط بارش شهر اصفهان حدود ۱۲۰ میلیمتر است. تنوع رژیم حرارتی در استان تحت تأثیر مناطق کوهستانی و کویری و وزش بادهای غربی است به طوری که میانگین درجه حرارت سالانه در مناطق غرب و جنوب به حدود ۴ درجه سانتیگراد میرسد. در بین مناطق استان، خور با میانگین دمای سالانه ۱۹/۵ درجه سانتیگراد گرمترین و سمیرم با دمای میانگین سالانه ۱۰/۶ درجه سانتیگراد سردترین منطقه استان اصفهان میباشد.[۱۵]
کل آب مصرفی در استان اصفهان برابر با ۳/۷ میلیارد متر مکعب است که از این مقدار ۹۱ درصد در بخش کشاورزی، ۶ درصد در شهرها و روستاها و حدود ۳ درصد در بخش صنعت استفاده میشود. ۷۲ درصد کل آب مورد مصرف از منابع زیر زمین تأمین میشود.[۱۶]
آلودگی خاک کشاورزی ناشی از آفتکش و سموم در کانالهای بتنی و زه کشی مثل رودشتین و سگزی صورت میگیرد.[۱۷]
بیش از ۴۳ شهرک و مجتمع صنعتی بزرگ و کوچک و بیش از ۳۰ واحد صنعتی بزرگ مانند فولاد، ذوب آهن، ٔ، پتروشیمی، نیروگاه، پالایشگاه، سیمان، پلیاکریل و … در این استان ّ فعال است. تصفیه خانه فاضلاب، کورههای آجرپزی و کورههای تولیدگچ، کارخانهٔ قند، سیمان در محدوده شهری و سکونتگاه هستند و از فناوری قدیم استفاده میکنند، ۶۰۰ هزار واحد مسکونی از سوخت فسیلی استفاده میکنند. بیش از یک میلیون خودرو در شهر اصفهان و پیرامون حومه تردد میکنند (۶۰ درصد آلودگی هوا)، و از سوخت غیراستاندارد و تکنولوژی استاندارد مصرف سوخت کهنه استفاده میکنند.[۱۸]
قدمت سکونت انسان در استان اصفهان به بیش از ۴۲ هزار سال قبل میرسد.[۱۹]
استان اصفهان یکی از بزرگترین مراکز تولید انواع مختلف صنایع دستی ایران بهشمار میرود. این استان از دیرباز گهوارهٔ هنرهای زیبا و صنایع دستی بودهاست. تزئینات آجری، کاشی کاری، گچ بری و انواع خط در آثار تاریخی اصفهان، از قرنها پیش تا دوره معاصر، بر اطراف و جوانب منارهها و داخل و خارج مساجد، قصرها و هنرهای زری دوزی و قلم کاری، ترمه و نقرهکاری و زرنگاری و رونویسی انواع کتاب، قرآن و قطعات نگارگری و نقاشی جملگی به مرکزیت هنری اصفهان گواهی میدهند.
سیمکشی، زرکشی، زربافی، گلابتون دوزی، منبت گلپایگان، پولکدوزی، زنجیرهبافی، قالیبافی و نساجی از صنایع دستی رایج اصفهان است. این صنایع در عهد شاهان صفوی رونق فراوان داشت. در دوران قاجاریه، بازار صنایع دستی در اصفهان از رونق افتاد؛ ولی بعد از انقلاب مشروطه باز توسعه یافت. بهطور کلی طرح و نقش عموم دست ساختههای اصفهان اعم از فرش و قلمکار و ظروف قلمزنی و کاشی، دوختنیهای روی پارچه تحت تأثیر طرحهای تزئینی دوران صفویه قرار دارد و طراحان اصفهان، به نسبت قدرت درک و مهارت خود از آثار قدیمی برمیگیرند و با خلاقیت خود، آنها را زیباتر میسازند.
از مهمترین لباس سنتی مردم: ابیانه، چادر سفید ورزنه است.
بازیهای دسته جمعی – بازی یه قل دو قل، تخم مرغ بازی، الک دولک، گرگم و گله میبرم، هفتسنگ، طنابکشی و …. بقیه آثار فرهنگی استان شامل موسیقی و ساخت آلات موسیقی، سبک معماری، بافتن فرش دستباف، گلیم و عبا، پارچههای نخی تهیه سفال و کاشی و سوغات منحصر به فرد است.
افسانهها و حکایتهای محلی از جملهٔ ماه پیشونی، کلاغ وروباهٔ، هفت در و نمکی، کاوه آهنگر، در مناطق مختلف نقل میشود.
در مناطق مختلف استان اصفهان، لالایی و دوبیتیهای محلی، بهطور خودجوش توسط زنان و مردان سروده شدهاست.
نمایشهای محلی شامل تعزیه و روضه محرم، شمایل گردانی، نقالی و پرده خوانی پهلوانی و حماسی و مذهبی بودهاست.[۲۰]
به ترتیب بیشترین مهاجران به استان از استان تهران ۲۲ درصد، خوزستان ۲۱ درصد، چهارمحال بختیاری ۲۱ درصد، فارس ۷ درصد و لرستان ۴ درصد بودهاست. خارج شدگان از استان نیز ۳۵ درصد به تهران، ۹درصد خوزستان، ۸ درصد به چهارمحال بختیاری، ۷درصد به فارس و ۴ درصد به یزد بودهاست. طول فاصله سالهای۸۵–۱۳۷۵ شهرستان برخوار و میمه، بیشترین مهاجرپذیری را داشتهاست.
مناطق کوهستانی فریدن و فریدونشهر مهاجر فرست بودهاند.
عشایر استان اصفهان طبق آمار سال ۱۳۸۷ با جمعیتی بالغ بر ۹۶۰۵ خانوار و ۵۲۹۸۴ نفر از سه ایل قشقایی، بختیاری و عرب جرقویه تشکیل شدهاند که با داشتن ۱۲۷۶۰۰۰ رأس دام از ۴/۱ میلیون هکتار مراتع استان بهرهبرداری میکنند.[۲۱]
اکثر مردم استان اصفهان را فارسها تشکیل میدهند. قومهای مختلف دیگری چون: ترکهای قشقایی، ارمنیها، گرجیها، بختیاری، یهودیها، کولیها و عربها (عشایر عرب جرقویه)، گبرها (نایین، اردستان، نطنز، میمه، برخوار) در این استان ساکن هستند.
فارسها: بزرگترین گروه قومی استان اصفهان هستند که در دشتهای استان ساکن هستند. در استان اصفهان لهجههای متعددی از زبان فارسی به چشم میخورد مانند:
۱- گویش نواحی شرقی استان همچون شهرستانهای نائین و مناطق شرق شهرستان اصفهان (شامل شهرستانهای کوهپایه، جرقویه، ورزنه، رودشت، جلگهٔ رودشت غربی) نطنز، اردستان، خوانسار، که به گویش فارسی پهلوی یا تاتی معروف است و تا حدودی شبیه به مردم یزد و زرتشتیان یزد است.
۲-لهجهٔ مردم اصفهان، خمینیشهر و فلاورجان که به لهجهٔ اصفهانی شهرت دارد (واژگان به صورت کشیده ادا میشوند)
۳-لهجهٔ مردم نجفآباد و شهرضا که شبیه به لهجهٔ اصفهانی است بهطور کلی فارسها بیش از ۸۰ درصد جمعیت استان اصفهان را تشکیل میدهند. این آمار برابر پژوهش سال ۱۳۸۹، تقریباً تأیید شدهاست.[۲۲][۲۳]
ارمنیها: ارمنیها را در زمان صفویه را به اصفهان و به ویژه مناطق فریدن و فریدونشهر کوچاندند. ارمنیها از گذشته تا به امروز نقش پر رنگی را در شهر اصفهان داشتهاند و نمونههای بارز حضور پر رنگشان، کلیسای وانک و بسیاری از تعمیرگاهها در شهر اصفهان است. امروزه بیشتر ارمنیان فریدن و به ویژه روستای خویگان علیا در فریدونشهر که زمانی بزرگترین روستای ارمنینشین ایران به حساب میرفت به اصفهان و در منطقهای به نام جلفا تجمع یافتهاند.
گرجیها: گرجیها نیز همانند ارمنیها در زمان شاه عباس یکم از قفقاز به استان اصفهان کوچانده شدند. آنان ابتدا در شهر تازه بنا شدهٔ نجفآباد سکنا گزیدند ولی بعدها به دلیل ناسازگاری با آب و هوای نجفآباد و دلایل دیگر به فریدن و فریدونشهر رفتند. امروزه زبان و رسمالخط گرجی در فریدونشهر آموزش داده میشوند. افزونبر فریدونشهر در شهرهای بزرگ فارسنشین استان اصفهان نیز گرجیها ساکن شدهاند که اغلب در غالب اقوام دیگری همچون فارس درآمدهاند.
لر زبانان : لری زبانی از شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوبغربی محسوب میشود. اغلب لرهای ساکن در این استان از طوایف بختیاری هستند که از چارمحال و خوزستان به این استان مهاجرت کردهاند. در دورهٔ آماری ۱۳۸۵–۱۳۹۰، ۵۶٫۶ درصد مهاجرانی که استان چهارمحال و بختیاری را ترک کردهاند، مقصدشان استان اصفهان بودهاست.[۶] مهمترین دلیل مهاجرت بختیاریها به استان اصفهان اشتغال در مراکز صنعتی مانند ذوب آهن و فولاد مبارکه است که این امر موجب شده که جمعیت انبوهی در شهرستانهایی چون اصفهان، زرین شهر، فولادشهر و شاهین شهر ساکن شوند.[۲۴]
مدرسه حوزه علمیه اصفهان
۱۵ درصد تولید ناخالص ملی صنعت مربوط به استان است، با بیش از ۹ هزار واحد صنعتی به عنوان صنعتیترین استان کشور است. صادرات در استان سالیانه ۱٫۴ میلیارد دلار است، ۷۰ درصد تولید فولاد کشور، ۵۰ درصد صنایع ساختمانی و سنگ و ۶۰ درصد مصنوعات طلای کشور در استان اصفهان تولید میشود.[۲۵]
اصفهان بیش از ۷۰ شهرک و ناحیه صنعتی و افزون بر ۹ هزار واحد تولیدی و صنعتی فعال دارد، بهعنوان فعالترین استان کشور در حوزه صنایع کوچک است.[۲۶]
۱۸ هلیپد از سازمان فوریتها پزشکی در استان به بهرهبرداری رسیدهاست.[۲۷]
صنایع نظامی، صنایع شیمیایی، پالایشگاه صنایع نفت و پتروشیمی، هواپیماسازی، صنایع غنیسازی اورانیوم، نیروگاه، صنایع سیمان، صنایع نساجی و چرمسازی، برق و الکترونیک، صنایع چوب، صنایع خودرو و موتور متحرکه، صنایع دارویی وبهداشتی، صنایع غذایی و … دراستان اصفهان است.
محورهاوقطبهای معدنی استان به چهارگروه تقسیمبندی میشوند: ۱ـ معادن سنگهای تزیینی (سنگ چینی، مرمرو …)،
۲ـ معادن مصالح ساختمانی (سنگ گچ، آهک و …)، ۳ـ معادن غیرفلزی (خاکنسوز و …)، ۴ـ معادن فلزی (طلا، آهن، سرب)
استان از ز لحاظ طبیعی، جمعیتی، رفاهی، زیرساختی، اقتصادی و فرهنگی، تاریخی پتانسیل گردشگری دارد. بعد از تهران، اصفهان بیشترین ورود گردشگر خارجی را دارد، و در ۱۸۰ رشته صنایع دستی هنرمند شناخته شده دارد و از نظر مرغوبیت رتبه یکم کشور است. همینطور از لحاظ تعداد ۶۰ مناطق نمونه گردشگری رتبه یکم کشور است.
از کل حجم ورودی گردشگران خارجی، مرداد ماه رتبه اول را دارد، از مشکلات صنعت گردشگری
فقدان برخورداری از سیستم کارتهای اعتباری جهانی است که گردشگر بتواند بدون نیاز به حمل پول نقد، از آنها استفاده و مصرف کند در نتیجه، ناتوانی در کسب درآمد کافی.[۲۹]
امین آباد
کشاورزی استان مشکل آب دارد.[۳۰]
در گذشته نظام حق آبه به نام طومار شیخ بهایی وجود داشت. سهم شهراصفهان از ۳۳ سهم برابر ۴ سهم است.
مناطقی مانند اصفهان، فلاورجان و خوراسگان در جزو ناحیه خاک هموار آبرفتی قرار دارندکه در یک سال میتوان چندین نوبت محصول از آن خاک برداشت کرد. جزو بهترین خاک دنیا برای تولید محصول کشاورزی است.[۳۱]
کشاورزی شامل زراعت، باغداری، دامداری و دامپروری، پرورش ماکیان، پرورش زنبورعسل، جنگلداری و پرورش آبزیان است. استان حدود ۶۹ فراورده کشاورزی صادر میکند. از میزان ۶ میلیون تن تولیدات بخش کشاورزی استان در سال ۱۳۸۶ ،۷۵ درصد به زراعت، ۱۵ درصد به
امور دام و ۱۰ درصدبه امور باغبانی اختصاص داشتهاست.
دیمکاری استان بیشتر شامل گندم و جو بوده ومناطق دیمکاری استان، محدودبه قسمتی از جنوب و شمال غربٔ زمینهای زیرکشت اصفهان در حاشیه زایندهرود و بخشهایی از شهرستانهای غربی و جنوبی استان است.
از مهمترین این محصولات میتوان به میوههای هسته دار، دانه دار، بادام، گردو، پسته، خرما و … اشاره کرد. بیشترین سطح
در بین میوهها سیب درختی، انار و انگور بیشترین سهم تولیدات باغی استان را به خود اختصاص دادهاند و شهرستانهای
سمیرم، اردستان و تیران و کرون بالاترین درصد تولید را دارایند. استان اصفهان از نظر تولید میوههای دانه دار و هسته دار در کشور رتبه ۵ و ۴ است. همچنین شهر برزک به عنوان بزرگترین قطب تولید شاه توت کشور است تولیدگل محمدی و اسانس آن در شهرستانهای کاشان، آران و بیدگل از شهرت جهانی برخوردار است. شهرستانهای نجفآباد، شهرضاو خوانساربه ترتیب بیشترین مقدارتولیدعسل را دارد.
تولیدآبزیان دراستان در دوگروه، ماهیان خوراکی سرد آبی (قزلآلا) و ماهیان گرم آبی (کپور، آمورو …) و ماهیان زینتی، تقسیم میشود ۲۰۰ مزرعه ظرفیت ۲۷۰۰ تن ماهی در استان دارد.
استان در تولید محصوالتی مانند سیبزمینی، پیاز، گوشت قرمز، گوشت مرغ، و تخممرغ به خودکفایی رسیدهاست[۳۲]
تیر ۱۴۰۰ نخستین آزمایشگاه صنعت ۴/۰ ایران برای هوشمندسازی انرژی در دانشگاه صنعتی اصفهان ساخته شد.[۳۳]
مقدار زیادی پسماند در شهر اصفهان به شکل روزانه جداسازی نمیشود.[۳۵]
تصفیه خانههای اصفهان، شاهین شهر، صفائیه و بهارستان با روش لجن فعال ساخته شدهاست.[۳۸]
۸۲ شهر استان تحت پوشش خدمات آبرسانی و ۲۸ شهر استان تحت پوشش خدمات فاضلاب.
پیست موتور نقش جهان[۳۹] مسئولیت تصدی استادیومها اداره ورزش و جوانان استان است.[۴۰] فولاد ماهان سپاهان یکی از اسپانسرهای ورزشی استان بودهاست.[۴۱]
سازمان بهزیستی با داشتن ۱۱۸ مجتمع خدمات اجتماعی شهری و روستایی، ۳۲ مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست، ۱۰۰ مرکز حمایت از خانوارهای بی سرپرست و نیازمند، ۱۴۷ مرکز خدمات توان بخشی، ۳۲ مرکز بازپروری معتادان و ۷ مرکز مشاوره ژنتیک فعالیت میکند.
۳۴ واحد کمیته امداد در استان وجود دارد.[۴۲]
رده:مناطق مسکونی در استان اصفهان
اداره گمرک صادرات از استان اصفهان به ۹۸ کشور جهان دارد. مهمترین کشورهای هدف صادراتی استان اصفهان در شش ماه نخست سال جاری، عراق، چین، افغانستان، امارات و تایلند است.[۴۳][۴۴]
آموزش و پرورش: استان اصفهان با نرخ باسوادی ۵۳/۸۷ درصد در سال ۱۳۸۵ در مقایسه با سایر استانها پس از تهران است.
آموزش و پرورش دو جنبه آموزش رسمی فنی وحرفه ای و آموزش عمومی دارد، ۵۶ مرکز فنی حرفه ای در استان فعال است. ضریب نفوذ اینترنت در استان برابر با ۴/۳۳ درصد است؛[۴۵]
سال ۲۰۲۱ دانشگاههای صنعتی اصفهان، علوم پزشکی اصفهان و کاشان از استان اصفهان رتبههای برتر را کسب کردند.[۴۶]
رصدخانه ملی ایران در کاشان تیر ۱۴۰۰ باز شد.
استانداری اصفهان
مجمع نمایندگان استان اصفهان
نماینده ولی فقیه
فهرست نمایندگان مجلس خبرگان رهبری
دادگستری استان اصفهان ۲۱ دادگستری شهرستان دارد.[۴۷]
ارشد نظامی ارتش منطقه اصفهان[۴۸]قرارگاه سیدالشهدا -صاحبالزمان اصفهان، قمر بنیهاشم چهار محال و بختیاری، و الغدیر یزد[۴۹]
رده:ترابری در استان اصفهان
اداره کل راهداری و حمل و نقل جادهای اصفهان[۵۰]
استان اصفهان دارای ۶۴۹ کیلومتر ّخط اصلی ریلی، ۱۸۷ کیلومتر ّخط فرعی و مانوری، ۶۶ کیلومتر ّخط تجاری و ۳۷ ایستگاه بازوبسته است. استان اصفهان دارای پنج فرودگاه است که و فقط فرودگاه شهید بهشتی کاربرد غیرنظامی و مالکیت عمومی است.[۵۱]
استان اصفهان با دارابودن ۱۱۰۰۰ کیلومتر راه، نقش مهمی را در بخش حمل و نقل کشور ایفا میکند. ۲۵ درصد آزاد راهها و ۲۳ درصد بزرگراههای کشور در این استان قرار گرفتهاست.
پل روگذر غیر مسطح خیابان امام خمینی به طول ۵ کیلومتر از بزرگترین وپیشرفتهترین پلهای روگذر کشور است.[۵۲]
آتشگاه دژ ماربین، ساروبه، مشهد کاوه، کهندژ، تپه اشرف نمونه آثار جامانده از پیش از اسلام است.[۵۳]
موزه صدف اصفهان
کاخ هشت بهشت
شهر ورزنه[۵۴]
بازار قیصریه
روستای ابیانه
روستا و ارگ تاریخی قورتان دومین بنای خشتی جهان بعد از ارگ بم
روستاهای سمیرم[۵۵][۵۶]
اهداف چشمانداز فرهنگی، اقتصاد، جمعیت، شهری، منابع و محیط یست:
استان مشاهیری چون امالفارسیه (اولین ایرانی مسلمان)، فاطمه جوزدانی، آمنه بیگم مجلسی، مریم بانو نائینی، هما امامزاده (اولین پزشک زن ایرانی از شهرضا)، بی بی جان کاشانی و بانومجتهده امین،
اساتیدی همچون استاد حیدر اصفهانی، عماد ورزنه، علی رضا عباسی، محمدرضا امامی، علی اکبر اصفهانی، میرعماد،
محمدغفاری کاشانی (کمال الملک)، حبیباله فضائلی و استاد محمود فرشچیان، نمونههایی از هنرمندان این استاناند.
استان شخصیتها و چهرههای برجسته چون مجلسی، ملاصدرا، فاضل اصفهانی، آقا حسین خوانساری، حکیم شفایی، صائبتبریزی، محتشم کاشانی، علیرضاعباسی، علی اکبر محمدصادق اردستانی، وحید اصفهانی، استاد حسین مسرور، ملا محمد باقر فشارکی، ملا محمد حسین فشارکی، مولانا عنایت اله قهپایی، قاضی اسدالله کوپایی، آقامحمد بیدآبادی، حکیم قمشهای (صهبا)، جهانگیر خانقشقایی و سیدمحمدباقر درچه ای دارد.
شهر اصفهان از روزگاران کهن تاکنون به نامهای: آپادانا، آصفهان، اسباهان، اسبهان، اسپاتنا، اسپادنا، اسپاهان، آسپدان، اسپدانه، اسپهان، اسپینر، اسفاهان، اسفهان، اصباهان، اصبهان، اصپدانه، اصفاهان، اصفهان، اصفهانک، انزان، بسفاهان، پارتاک، پارک، پاری، پاریتاکن، پرتیکان، جی، دارالیهودی، رشورجی، سپاهان، سپانه، شهرستان، صفاهان، صفاهون، گابا، گابیان، گابیه، گبی، گی، نصف جهان و یهودیه سرشناس بودهاست.
یاقوت حموی، مینویسد:
«اصفهان یا اسپهان از کلیه اسباه است که به معنی سپاه و اسب میباشد.»
استاد پورداود، میگوید:
«ارزش این وجه اشتقاق فقط در این است که میرساند در لهجهٔ قدیم اصفهانی، اسباه به معنی اسب نیز بودهاست»
پورداود یادآور شدهاست که بطلمیوس، جغرافیانگار سدهٔ دوم میلادی، نام این شهر را «اسپدان» نگاشته، سپس میگوید واژهٔ اصفهان روی اسپاهان قرار گرفته که خود شامل سپاه به معنی ارتش و هان نام مکان، یعنی جای سپاه است.
نویسندهٔ کتاب حدودالعالم از این شهر به نام «سپاهان» یاد کرده، میگوید:
«سپاهان شهری عظیم است و آن دو شهر است: یکی را جهودان خوانند و یکی را شهرستان و در هر دو منبر نهادهاند … .»
محمد حسین بن خلف تبریزی، دربارهٔ نام اصفهان، نوشتهاست:
«اصباهان، معرب اسپاهان است و آن شهری است مشهور در عراق (عراق ایران) و نام اصلی او این است؛ و نام مقامی است از جمله دوازده مقام موسیقی و آن را اصفهانک نیز خوانند.»
در کتیبههای پارسی هخامنشی، انزان شامل ناحیهٔ اصفهان و اطرافش بوده و پیش از کورش، مرکز قدرت هخامنشیان در این ناحیه بوده و پس از کورش انزان به گابیان تبدیل یافته و استرابن هم آن را به همین نام خواندهاست و گابیان رفته رفته به جی تغییر یافت.
هرتسفلد نگاشتهاست:
اصفهان نام بلوکی از ولایت پریت کان و نام شهر «گبی» بودهاست. گبی بعدها «گی» و سپس عربی شد و به «جی» تبدیل یافت.
در سدهٔ ۲ میلادی، نام گبی و اسپدانا در نقشهٔ بطلمیوس دیده میشود. وی «اسپدانا» ی پارسی زمان هخامنشی را از کتاب ارتستنس، مدیر کتابخانهٔ اسکندر مقدونی برداشته بود. در یک نقشهٔ جهاننما که ۱۰۰ سال پیش از بطلمیوس ترسیم شدهاست، این نام به صورت ساسانی «سپانه» یعنی سپاهان نگاشته شده و معنی آن، جای لشکریان است.
اسکندر مقدونی هنگام دنبال کردن داریوش هخامنشی به پارتاک یا پارک یاگی آمد و آن را گشود و اکسازر را که والی شوش بود به حکومت پارتاک گمارد. تاریخ نگاران پیشین، پارتاک را پاریتاکن نامیدهاند که به پارسی آن روزی پرتیکان میگفتند و امروز فریدن میخوانند. پرتیکان به تمامی ناحیهٔ اصفهان اطلاق میشدهاست.
اسناد راهبردی برنامهٔ ششم توسعهٔ استان اصفهان (1400-1396) -جلد سوم: حوزههای فرابخشی
گزارش سنتز مطالعات آمایش استان اصفهان
گزارش عملکرد بخش کشاورزی در استان اصفهان
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
امینآباد، روستایی است از توابع بخش خشکبیجار شهرستان رشت در استان گیلان ایران.روستای امین آباد از شمال به دریای خزر, از غرب به روستای خشک اسطلخ , از شرق به روستای حاجی بکنده و از جنوب به روستای شهرستان منتهی میشود. فاصله روستای امین آباد تا مرکز بخش (خشکبیجار) نه کیلومتر میباشد .درصورت سفر به این روستا از غذاهای سنتی و خوشمزه اونجا حتما میل کنید البته پیشنهاد میکنم از رستورانها و مراکز شناخته شده غذا تهیه کنید و حتیالمقدور از سرو غذای خود در اغذیه فروشیهای جاده ای پرهیز کنید چون کیفیت خیلی پایین
این روستا در دهستان حاجیبکنده خشکبیجار قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۸۱ نفر (۱۹۵خانوار) بودهاست.[۱]
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
استان گیلان
(به گیلکی: گیلان یا گیلؤن)، یکی از استانهای شمالی ایران به مرکزیت کلانشهر رشت[۳][۴] است. دربارهٔ نام گیلان و معانی واژهٔ گیل، نظرات متفاوتی ابراز شدهاست. لغتنامه دهخدا، واژهٔ گیلان را برگرفته از «گیل»، بهاضافهٔ پسوند مکان «ان»، به معنای محل سکونت گیلها دانسته و افزودهاست که صورت این واژه در زبان پهلوی، گِلان (Gelan) و نزد یونانیها گِلای (Gelae) بودهاست.[۵]
این استان، از شمال به دریای کاسپین و کشور آذربایجان، که از طریق آستارا با آن دارای مرز بینالمللی است، از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین و از شرق به استان مازندران محدود میشود.[۶] مساحت گیلان ۱۴٬۰۴۴ کیلومترمربع و طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۲٬۵۳۰٬۶۹۶ نفر است.[۷]
گیلان دهمین استان پرجمعیت و دومین استان پرجمعیت شمال ایران پس از استان مازندران است. تراکم جمعیت در این استان با ۱۷۷ نفر در هر کیلومترمربع جایگاه سوم را در ایران دارد.[۸] کلانشهر رشت با داشتن ۴۶ درصد جمعیت کل استان،[۹] مرکز و پرجمعیتترین شهر شمال کشور و یازدهمین شهر پرجمعیت ایران است. از دیگر شهرهای پرجمعیت این استان میتوان به ترتیب به شهرهای بندر انزلی، مهمترین بندر ایرانی در حاشیه دریای کاسپین لاهیجان، تالش، لنگرود، رودسر، بندر آستارا، صومعه سرا و اشاره کرد.
امین آباد
طبیعت گیلان، پوشیده از جنگل و دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است. این استان شامل مناطق سرسبز شمال غربی رشتهکوه البرز و بخش غربی کرانههای جنوبی دریای کاسپین است.[۱۰]
استان گیلان از سال ۱۳۴۴ در تقسیمات کشوری ایران به عنوان استان مستقل وارد شد. این منطقه پیش از آن ایالت گیلان و طوالش[۱۱] بعد بانام استان یکم خوانده میشد.[۱۲]
سنت مقاومت در برابر اشغالگران موضوعی تکراری در نوشتههای نویسندگان و تاریخنگاران محلّی و ملیگرا است (از جمله صادق هدایت، احمد کسروی، غلام حسین صادقی، محسن عزیزی). به ادعای مینورسکی اینها گیلان را در طول تاریخ «پرچمدار ایرانگرایی» میدانند.[۱۳]
اقلیم و طبیعت این منطقه تفاوت بسیاری با دیگر مناطق ایران دارد. تعداد زیاد رودخانههایی که از کوهها سرازیرند باعث شده این منطقه از وفور رطوبت در رنج باشد نه از نبود آن.[۱۴]
گیلان انتهای غربی رشته کوه البرز و بخش غربی جلگههای حاشیه دریای خزر ایران را دربر میگیرد. دره عرضی عمیق سفیدرود بین منجیل و امامزاده هاشم کمربند کوهستانی را قطع میکند. در شمال غرب، ارتفاعات تالش به صورت حوضهای پیوسته امتداد دارند و گیلان را از آذربایجان جدا میکنند. جز در انتهای شمالی در حیران واقع در انتهای دره آستاراچای که از ارتفاع ۱۶۰۰ متر فراتر نمیرود، ارتفاع همه آن مناطق بالای ۲۰۰۰ متر است و سه قله بالای ۳۰۰۰ متر بغرو داغ (۳۱۹۷ متر)، عجم داغ (۳۰۰۹ متر) و شاه معلم یا ماسوله داغ (۳۰۵۰ متر) دارد. در بخش شرقی و شمال شرقی آنها جریانهایی موازی به پایین به سوی دریا جریان دارد که منجر به الگویی شانهایشکل میشود. البرز غربی خود در شرق دره سفیدرود پهنتر و پرپیچوخمتر است و سه دامنه موازی دارد؛ نماینده جنوبیترین و پستترینشان در گیلان آسمانسرا کوه (۲۳۷۵ متر) در منطقه عمارلو ست؛ دامنه متوسط پیوستهتر است؛ از کوه درفک (۲۷۳۳ متر) تا کرم کوه (۳۳۸۹ متر) ادامه دارد، درحالی که دره عرضی پلرود کلاچای مشخصاً دامنه شمالی را به ناتشکوه (۲۳۸۷ متر) و کوه سمام یا سماموس (۳۶۸۹ متر) که بلندترین نقطه گیلان است تقسیم میکند. همه این کوهها ساختار زمینشناسی و تاریخ زمینساختی بسیار پیچیدهای دارند که آنها را به مجموعه ساختاری مرکز ایران مربوط میکند. لرزهخیزی بالا گواه فعال بودن فرایند کوهسازی ست، زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹، دو شهر منجیل و رودبار را تقریباً ویران کرد و حدود چهل هزار نفر را کشت و صدها روستا را تخریب کرد.[۱۵]
بیش از ۴۰ رودخانه در گیلان جریان دارند که مهمترین آنها سفیدرود است. دیگر رودهای مهم گیلان آستاراچای، کرگانرود، اسالم، دیناچال، شیوهرود، عملکنده، وزیرکنده، حسنکیاده، دهکا، رود چمخاله، خالکایی، کیانرود، خشکبیجاری و پیلهرود هستند.[۱۶]
گرچه همه این کوهها مساحت بیشتری از جلگهها دارند، ولی جلگهها مهمترین ویژگی خاص استان هستند و واژه گیلان هم اغلب به مناطق جلگهای یا خصوصاً به جلگه مرکزی اطلاق میشدهاست. این متوازیالأضلاع کمارتفاع، با پهنای ۳۵ کیلومتر و طول ۹۰ کیلومتر، ناهمگن بوده قابل تقسیم به دو بخش اصلی است: دلتای سفیدرود در شرق و جلگه فومن در غرب. اولی تماماً توسط سفیدرود، رودی با دبی بالا (۴۵۰ میلیون متر مکعب بهطور میانگین) و محتوای آبرفتی بالا ایجاد شدهاست. در بالای رود محتوای آبرفتی قدیمی غلیظ وجود دارد، ولی در پایین آن، شمال آستانه، رود اغلب دارای لای و گل میشود، و مسیرش از مسیر سابق شمال شرقیش که در زاویه برجسته دشت در دستک به دریا میپیوست عوض کرده و در حال حاضر به سوی شمال جریان یافته و دلتای زنده کوچکتری هنگام پیش رفتن به دریا بین زیباکنار و بندر کیاشهر میسازد. جلگه فومنات در غرب رسوبات آبرفتی دریایی و خطوط شنی ساحلی را با رسوبات فراوان ناشی از رودخانههای پرشمار سرازیر از ارتفاعات تالش میآمیزند. آنها مستقیماً به دریا نمیرسند، بلکه در تالاب انزلی یا یک خروجی به دریا جمع میشوند از لای ساحل شنی خط ساحلی جمع میشوند تالاب در نتیجه رسوبگذاری مستمراً در حال کوچک شدن و پست شدن بودهاست. در مقابل، جریانات شمال تالش و شرق گیلان که حتی از پلرود هم پرآبترند به اندازه کافی برای خنثی کردن عمل جریان ساحلی رونده بسوی شرق آبرفت نمیآورند و نمیتوانند جز یک روبان باریک منطقه کمارتفاع تنها با پهنای چند کیلومتر بین آستارا و سفیدرود و در شرق قاسمآباد با پهنای حدود ۱۰ کیلومتر در دهانه پلرود پیرامون کلاچای بسازند.[۱۵]
مناطق کمارتفاع ساحل دریای خزر به دلیل وضعیت توپوگرافیکشان، دارای نوعی بسیار ویژه از آب و هوای هیرکانی هستند. کل استان گیلان متعلق به این منطقهٔ بهطور خاص مرطوب و سبز است: جریانات جوی غالب شمالی-جنوبی، بر فراز دریا مرطوب شده، توسط مانع قویالبرز مجبور به بالارفتن شدید میشوند و نتیجتاً در همه سال به فراوانی بر جلگه و کوهپایه شمال غربی رشته کوه میبارند. نظام بارش در پاییز (سپتامبر تا دسامبر) وقتی که ناپایداری جوی در بالاترین نقطه خود است حداکثر شدیدی نشان میدهد، در زمستان و اوایل بهار متوسط است، در مه تا اوت کمترین مقدار را دارد (ولی عموماً به حد کافی زیاد هست تا بالاتر از حد ماههای خشک بماند). بارندگی متوسط سالانه بین ۱۲۰۰ تا ۱۸۰۰ میلیمتر در طول خط ساحلی متغیر است (۱۲۳۳ در آستارا، ۱۷۵۵ در انزلی)، در گوشه جنوب غربی جلگه به سوی یک منطقه شبه مرطوب کاهش مییابد (۱۰۸۶ در فومن و ۸۵۵ در شاندرمن) و در بخش پستتر کوهها دوباره به مقادیر خیلی زیاد تا ۱۵۰۰–۱۸۰۰ میلیمتر (۲۴۰۰ میلیمتر در دره بالای ماسال) میرسد. در طول دره سفیدرود، که هر بعدازظهر تابستانی باد شدید شمالی منجیل آن بر آن میوزد، کاهشی شدید منجر به منطقه شبهخشک مدیترانهای مانند رودبار و منجیل میشود.[۱۵]
دلیل پوشش گیاهی غنی گیلان ممتاز بودن اقلیم آن است. ناحیه رویشی هیرکانی مانند یک نوار سبز، حاشیه جنوبی دریای خزر و نیمرخ شمالی رشته کوه البرز را پوشاندهاست. این ناحیه رویشی به خاطر حاصلخیزی خاک، تغییرات دما و بارندگیهای متعدد، حاوی گونههای گیاهی زیادی است. جنگلهای این ناحیه به صورت نسلی دستنخورده و سالم، کمربندی از درختان خزانکننده دوران سوم زمینشناسی را تشکیل میدهند. این جنگلها که از آن به نامهای جنگلهای مرطوب یا کاسپی یاد میشود ارزشهای زیستمحیطی و اقتصادی زیادی دارند و در زمره میراث طبیعی جهانی محسوب میشوند.[۱۷]
این ناحیه بخشی از ناحیه رویشی اکسین – هیرکانی است که این ناحیه خود درون منطقه ارو-سیبری است. بعضی گونههای ناحیه اکسین-هیرکانی چون درخت آزاد بازمانده گونههای گیاهی فلورا ترشری هستند که پس از دورههای سرمای کواترنری جز در این منطقه در دیگر نقاط نابود شدند.[۱۱]
این ناحیه نسبت به مناطق ارو-سیبری و حتی ناحیه رویشی اکسین – هیرکانی[یادداشت ۱] ویژگیهای خاصی دارد: مخروطیان تقریباً وجود ندارند، سرخدار تنک و تعداد زیادی از گونههای بومی که بازمانده گونههای گیاهی آرکو-ترشری هستند[یادداشت ۲] وجود دارند. بر حسب ارتفاع سه سطح جنگل قابل تمایزند: جنگلهای مخلوط هیرکانی، جنگلهای راش کوهی، و جنگلهای بلوط بلند کوهی و جنگلهای ممرز. جنگل هیرکانی که زمانی جلگهها را میپوشاندند، اکنون بخش عظیمی از بخش اول کوهها تا ارتفاع ۱۰۰۰ متری را میپوشانند. این جنگل لایه دار است و لایهای از درختان خیلی بلند مثل بلند مازو، درخت آزاد و انجیلی و انواع رایجتر افرا و نارون؛ لایهای از درختان کوچکتر مثل لیلکی، کلهو، و شبخسب، شمشاد در نقاط سایه دار و همه انواع درختان میوه وحشی؛ و یک زیربوته با بتههایی مثل جل، خاس، خزه، تاک وحشی، پیچک، و دیگر گیاهان خزنده دارد. کوههای با ارتفاع متوسط، حوزهٔ راش شرقی بلند، به همراه بلوط، نمدار، افرا و نارون است. سطح بالای کوهها بین ۱۸۰۰ تا ۲۲۰۰ متر باقیمانده دارای جنگل فقیرتر اوری و ممرز است. مراتع قلهای اغلب جایگزین این جنگلهای بالاتر شدهاند، بعضیهایشان در نقاط بلند یا شیبهای سرپوشیده خصوصیات خشکی زی ویژه نشان میدهند. به اصطلاح جزیرهٔ مدیترانهای پیرامون رودبار و منجیل به لحاظ پوشش گیاهی ویژهٔ طبیعی و کشاورزیش یعنی جنگلهای سرو بسیار تنک و درختان زیتونش انگشت نماست.[۱۵] سوسن چلچراغ در عمارلوی رودبار از گونههای منحصر به قرد گیلان است.
تالاب انزلی، به دلیل گیاهان، جانوران و مورفولوژی و شکل بستر، ارتباط با دریا و رژیم رودها دارای محیط زیستی ویژهاست. گیاهان تالاب به سه دسته غوطه ور، گیاهان شناور و گیاهان حاشیهای تقسیم میشود. معروفترین گیاه تالاب انزلی که شهرت جهانی دارد «لاله مردابی» است که تالاب را به این دلیل تالاب لاله مردابی میخوانند. حواصیلها، اردک سانان، مرغابی سانان، کشیم شانهدار بزرگ، کشیم سیاه گردن، یلوه کوچک، کاکایی از پرندگان این تالابند که به دلیل تنوع زیستی بالا محلی مناسب برای مطالعه آنان است.[۱۸]
۹۴ گونه حمایت شده و در معرض خطر انقراض پرندگان در گیلان وجود دارد.[۱۹]
پوشش انبوه گیاهی گیلان زیستگاه گونههای وحشی چون پلنگ، آهو و بز کوهی بودهاست اما امروزه به دلیل گسترش سلاحهای غیرمجاز و افزایش شکار اینگونهها تا مرز انقراض پیش رفتهاند. گیلان یکی از مهمترین زیستگاههای مرال یا گاو کوهی، یکی از سه گونه گوزن موجود در ایران و بزرگترین گونه آن، است که در جنگلهای مناطق کوهستانی زندگی میکند. در چند سال اخیر با افزایش محیط بانی، تبلیغات و فرهنگسازی مداوم از شیب کاهش جمعیت اینگونه کاسته شدهاست. دیگر گونه منحصر به فرد و کمیاب در گیلان، سمندر باله دار جنوبی[یادداشت ۳] است که اهمیت جهانی دارد.[۲۰]
با آغاز سدهٔ بیستم میلادی در حفاریهای تپه مارلیک (که قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد) ظروف سفالین، مجسمههای کوچک از طلا، نقره و برنز و اسلحههای برنزی و آرامگاه پادشاهی از همان دوران به همراه مجموعهٔ قابل توجهی از جواهرات کشف شد که طرز ساخت این اشیاء و فراوانی طلا و نقره در این آثار باستانی، خبر از خبرگی سازندگان و ثروتمندی مردمان این سرزمین در گذشته میدهد.[۲۱]
پیش از میلاد در کرانه دریای خزر اقوامی همچون کاسپیها و کادوسیها و آماردها ساکن بودهاند.[۲۲] کاسپیها در طول سواحل جنوب غربی دریای خزر زندگی میکردند. اینکه آیا آنها شمال یا جنوب رود کورا (منشعب از نام کوروش بزرگ) هم زندگی میکردند مشخص نیست. کاسپیها باید ایرانی یا شدیداً تحت تأثیر فرهنگ ایرانی دانسته شوند.[۲۲] به نظر میرسد که گیلها (گیله مردان) که جنگجو ذکر شدهاند، حدود قرن اول یا دوم قبل از میلاد، وارد ساحل جنوبی دریای خزر و غرب رود آماردوس (بعدها سفیدرود) شدند و همراه با دیلمیان در آنجا سکنی گزیدند. این دو نوعی گویش ایرانی شمال غربی تکلم میکردند که تا حد زیادی برای سایر فارسی زبانان قابل فهم نبود. آنها احتمالاً از منطقه داغستان آمدهاند و جایگزین کادوسیان شدهاند. متعاقباً از رود آماردوس هم گذشتند و به همراه دیلمیان جایگزین آماردیها شدند. از آنها هم مانند دیلمیان به عنوان همراهان شاهان ساسانی نام برده شده ولی به عقیده عدهای به نظر نمیرسد تحت فرمان مؤثر آنان درآمده باشند.[۲۳] شهر گیلها در نزدیکی دریا بود. کاسپیها خودشان ظاهراً به کوهها سوق داده شده بودند. سپس در شرق، کادوسیان میزیستند که ظاهراً با گیلها آمیخته بودند و از ساحل تا کوه سکنی داشتند. آماردیها در حاشیه رودخانه سپیدرود سکونت داشتند.[۲۴][۲۵]
کادوسیان قبیلهای ایرانی بودند که بنا بر استفان بیزانتی[یادداشت ۴] بین دریاهای خزر و سیاه و بنا بر استرابو در کرانه جنوب غرب دریای خزر و جنوب ارس بین آلبانی در شمال و ماردی در شرق یعنی در بخش کوهستانی مادیه پیرامون پاراچوآتراس[۲۶][یادداشت ۵] میزیستند. گفته شده نینوس شاه آشوری آنان را شکست داد. در دوره مادها آنان آشکارا قادر به حفظ استقلالشان بودهاند و حتی گفته شده در دوره آرتئس وقتی یک پارسی به نام پارسد که از مادها گریخته بود (برادر زن رهبرشان)، مجبور شان کرد با مادها بجنگند. شاه مادها را شکست دادهاند؛ بنابراین کادوسیان هرگز تابع شاهان ماد نبودهاند و فقط این کوروش بود که گفته شده داوطلبانه فرمانبردارش شدند. بنابر گفته گزنفون، او هنگام مرگ پسرش را ساتراپ مادها ارمنیان و کادوسیان کرد.[۲۷]
تا قرن هفتم میلادی، گیلان در منطقه نفوذ هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان قرار داشت که بر ایران تا قرن هفتم میلادی حکمفرمایی میکردند. فتح ایران بدست اعراب باعث ظهور تعداد زیادی سلسلههای محلی در گیلان شد.[۲۸] اسکندر موفق به فتح گیلان نشد.[۲۹]
نوشتههای دوران آغازین ساسانی و منابع عربی در قرون وسطی از تلاش اولین افراد خاندان ساسانی، اردشیر اول و شاپور اول برای تسخیر تمام ایران حکایت میکنند. تا زمان شاپور اول تمامی حاکمان محلی برکنار شده بودند و فرزندان شاپور جایگزین آنها شده بودند. از جمله بهرام که بر گیلان حکم میراند.[۲۴] حدود فتوحات اردشیر را نمیتوان با دقت تعیین کرد. اکثر مناطق پارتی، شامل حکومتهای تابع از ساسانیان اطاعت کردند. بنا به گفته طبری، پادشاهان کوشان و توران در شرق به اردشیر گرویدند، اما در غرب، و جزایر خلیج فارس و بحرین، لشکرکشی انجام شد و این مناطق فتح شدند. اینکه گیلان و مناطق ساحلی خزر به اردشیر پیوسته باشند غیر محتمل است چونکه عنوان گیلانشاه برای اولین بار در دوران شاپور اول ظاهر شد.[۳۰] مناطق حاشیه خزر مادیه یک منطقه جغرافیایی و قومیتی متمایز ایران را شکل میدادند و به استقلال سیاسی گرایش داشتند. نامه تنسر نشان میدهد شاه گشناسب، در ابتدای دوره ساسانی شاه گیلان، دیلم و رویان، طبرستان و دماوند بودهاست. منطقه، یک پادشاهی تابع و بعدها استان کوههای پتشخوارگر (فرشواذگر) را شکل میداد. شهر اصلیش، رشت (سایرو پولیس)، باید بر سر راههای پارتی به ارس و آتورپاتکان بوده باشد. مسیحیت از طریق این راه میتوانسته از قرن دوم به بعد به گیلها رسیده باشد گرچه تازه از قرن ششم به بعد اسقفنشین شدهاست. جاده ماه در جنوب از طریق شادشاپور (قزوین)، قابل دسترسی بود.[۳۱]
از آنجا که از دوره هخامنشیان و ساسانیان، گیلان با خاندانها و فرمانروایان محلیش تقریباً همیشه مستقل بود، دین زرتشتی و کلنیهای نسطوری توانست برای مدت طولانی در آن دوام آورد.[۳۲] در ۵۳۳ از گیلان همراه با آمل به عنوان پایگاه کشیشی نسطوری نام برده شدهاست. گفته میشود خاندان دابویگان هم پیش از رفتن به مازندران از گیلان نشات گرفتهاست.[۲۳]
سنت مقاومت در برابر اشغالگران موضوعی تکراری در نوشتههای نویسندگان و تاریخنگاران محلّی و ملیگرا است (از جمله صادق هدایت، احمد کسروی، غلام حسین صادقی، محسن عزیزی). به ادعای مینورسکی اینها گیلان را در طول تاریخ «پرچمدار ایرانگرایی» میدانند.[۱۳] در هجوم عربها دیلمیان مقاومت شدیدی در برابر اشغالگران عرب نشان دادند و گیلان به اشغال آنان در نیامد. هر چند که منابع خلفا عباسی خبر از پرداختن مالیات از سوی گیلانیها میدهد به نظر میرسد که ایشان مردمان باختر سفید رود بودهاند و مردم خاور سفید رود هیچگاه زیر کنترل آنها نبودهاند. تقریباً اولین مسلمانانی که از حدود قرن دوم هجری به بعد وارد این سرزمین شدند و توانستند در آنجا اقامت گزینند، علویان بودند که بهعلت مخالفت یا مبارزه با حکام عباسی بدان سرزمین روی آوردند. بدین ترتیب، پذیرش اسلام دیلمیان با مذهب تشیع آغاز شد و از فرق شیعه، مذهب زیدیه، اولین و پرطرفدارترین آنان بود. البته، مذهب اسماعیلیه با تبلیغات و فعالیت ابوحاتم رازی در دیلم، پیروانی پیدا کرد.[۲۳] گیلان و دیلمان حتی پس از آوردن اسلام و بسط دیلمی، از نظر سیاسی شبه مستقل و جدا ماندند.[۲۳] در این دوران وجود اختلافهای دیرینه نژادی بین دیلمیان و گیلکیان و وجود دو مکتب رقیب زیدی باعث بالا گرفتن دشمنی بین گیلکیان و دیلمیان و ستیزههای فرقهای بین اینان انجامید.[۳۳] زیاریان، بوئیان و بعدها سلجوقیان تلاش کردند از خارج تأثیرگذار باشند و در پارهای از زمانها میتوانستند خراج مطالبه کنند، ولی نتوانستند حکمرانی یا مالیات منظم تحمیل کنند. زیدیان شرق گیلان از حکمرانان علوی مستقر در هوسم در قرون دهم و یازدهم میلادی هواداری میکردند. به هر حال، بیشتر این سرزمین همچنان در کنترل سران محلی خانوادگی بود. در قرن دوازدهم لاهیجان جای هوسم را به عنوان مرکز فرمانروایان زیدی علوی گرفت. لاهیجان، که خاندان دیلمی آل بویه که نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند، از آن نشات میگیرد، در قرن دهم همچنان دیلمی پنداشته میشد. هماکنون این شهر اصلی شرق گیلان است.[۲۳]
گیلان، تنها منطقهای در ایران بود که در دوره حکومت مغول، وقتی همه کشور در اشغال مغولان بود، واقعاً مستقل مانده بود و حتی پس از اشغال پرهزینه آن توسط الجایتو همانطور باقی ماند. هیچ حاکم مغولی به گیلان فرستاده نشد، در عوض؛ ایلخان به فرمانروای بیه پیش اجازه داد کل منطقه را زیر فرمان خود درآورد و به نشانه حسن نیت یک دختر مغول به او داد.[۲۳]
در اواخر سده ۱۵ و اوایل سده ۱۶ میلادی، گیلان تحت سلطه اعضای دو خاندان محلی بود. از ۶۸–۱۳۶۷ میلادی علی کیا بن امیرکیای ملطی، یک رهبر علوی کنترل بیه پیش (به مرکزیت لاهیجان) را با پشتیبانی سادات مرعشی حاکم در مازندران به دست گرفت. او و جانشینانش خود را در لاهیجان مستقر ساختند و بر همه شرق گیلان تا اوایل عصر صفوی حکم راندند. خاندان شیعه زیدی امیرکیایی، خانوادهای از نسبتاً نوپادشاهان، بود، گرچه حتی یکی از اعضای آن هم در داشتن ادعای اصل و نسب ساسانی شک نداشت. در بیه پس (به مرکزیت فومن؛ و بعداً رشت)، یک منطقه سنی، خاندان سنی شفیعی اسحاقوندی از نیمه قرن سیزدهم به قدرت رسید. این خاندان که مقرش فومن بود، تدریجاً همهٔ غرب گیلان را تصرف کرد. این خاندان اصل و نسبش را به پادشاهان ساسانی و پیش از آن میرساند، و در همان زمان، ادعایتبار از اسحاق نبی میکرد.[۲۳] شاه اسماعیل صفوی شش سال (و به گفته لاهیجی هشت سال) در گیلان ماند، قبل از این که فروپاشی امپراتوری آق قویونلو، که به او فرصتی که دنبال اش بود تا تخت پادشاهی ایران را در سال ۹۰۵ شمسی تصاحب کند را داد. اسماعیل از ماندن نزد امیره اسحاق، حاکم بیه پس، که توسط مشاوران برای او تعیین شده بود اجتناب کرد، احتمالاً به خاطر این که نمیتوانست به یک سنی اعتماد کند. به هر حال، او به آسانی، دعوت حاکم عالی مقام وقت گیلان، کارکیا میرزا علی شیعه از لاهیجان را، که با آق قویونلو بارها جنگیده بود، پذیرفت. هر دو خاندان توسط شاه عباس صفوی از بین رفتند و گیلان تحت فرمان حکام منصوب دولت مرکزی درآمد. شاه تمام گیلان را به ملک شخصی خود تبدیل کرد.[۳۴]
پیش از صفویه آثار مکتوب بر جای مانده از گیلانیان به زبان فارسی انگشت شمار است زیرا مراکز آموزشی که این زبان را آموزش دهند یا ولینعمتانی که مشوق آن باشند وجود نداشت. گیلان در دورهٔ صفویه با نقاط دیگر ایران ارتباط گستردهتری یافت که منجر به نگارش بیشتر کتب فارسی نویسندگان و دانشمندان گیلانی شد.[۳۵]
افول صفویان و انقراض آنان در سال ۱۷۲۲، منجر به یک حالت آشوب در کشور شد. مناطق شمالی کشور نسبت به تأثیر و اشغال خارجی آسیبپذیر شد. اولین تلاشها توسط روسیه تزاری برای تسلط بر دریای خزر و استانهای ایرانی گیلان، مازندران، استرآباد و آذربایجان در همین زمان شروع شد. این قرن پرآشوب ظهور سه رهبر قدرتمند ایلی را به خود دید، نادر شاه افشار، کریم خان زند و آغا محمد خان قاجار. طی بیشتر این دوره، گیلان توسط فرمانروایان محلی از بازماندگان اسحاقیه و خصوصاً امیره دباج فومن و بیه پس با کمک حکام شهرها و بخشها که آنها هم از خاندانهای محلی بودند اداره میشد که یا بهطور مستقل حکم میراندند یا استقلال نسبیشان را با پرداخت خراج به چهرههای نوظهور یادشده و فرمانداران کل منتصب آنان تضمین میکردند. تقسیم گیلان به دو بخش در این دوره هم ادامه یافت. در این دوره تعدادی فرماندار کل هم توسط نادرشاه، کریم خان و آغا محمد خان برای گیلان منصوب شدند ولی دوره آنها عمدتاً کوتاه بود. طی دوره نادرشاه، فرمانروایان گیلان خراج اختصاص یافته به استان را به فرمانداران کل یا خزانه مرکزی میفرستادند. به هرحال مالیاتگیری منجر به دو شورش عمده شد. در هرج و مرج پس از قتل نادر شاه، قلمرو او به دست سران ایلی افتاد. در گیلان، آقا جمال فومنی (از بازماندگان امیره دباج، و فرزند آقا کمال که در دوره شاه سلطان حسین فرمانروای گیلان بود) همراه با آقا صافی حکومت مرکزی را شکست دادند و حکومت استان را از رشت به دست گرفتند. آقا جمال در ۱۷۵۳ در نتیجه یک عداوت قدیمی توسط آقا هادی شفتی در شفت کشته شد. آقا هادی با کمک میرزا ذکی حاکم گسکر برای ۴ ماه بر گیلان حکومت کرد.
او در یک حمله ناگهانی توسط سران قاجار دستگیر و اعدام شد. آنها هدایت الله، فرزند جوان آقا جمال را به فرمانروایی رشت منصوب کردند. پس از رسیدن کریم خان به قدرت هدایت الله خان به تهران فرستاده شد و یک حامی کریمخان در ۱۷۶۰ جایگزین او شد؛ ولی وقتی کریمخان در یک کارزار نظامی در آذربایجان بود هدایت الله خان به گیلان گریخت و دوباره به مقام فرمانروایی گیلان رسید. بعد از مدتی جنگ و گریز، کریمخان نهایتاً او را ۱۷۶۷ به فرمانروایی گیلان منصوب کرد و دختر او را به عقد پسرش ابوالفتح خان درآورد. هدایت الله خان توانست شبه-استقلال گیلان را تا رسیدن آغا محمد خان به قدرت در دهه ۱۷۷۰ حفظ کند. در ۱۷۷۳ او سعی کرد حمایت روسها را کسب کند و وقتی موفق نشد در ۱۷۷۹ به فتحعلی خان خان خانات قبه برای کمک روی آورد. علاقه هدایت الله خان به حفظ حدی از استقلال باعث شد او در آخرین تلاش برای مقاومت علیه حاکمیت در حال ظهور قاجار دوباره از روسها تقاضای حفاظت کند. گرچه نپذیرفتن تقاضای روسها برای الحاق بندر انزلی منجر شد روسها آغا محمد خان را تحریک کنند که گیلان را فتح کند. مصطفی خان دولو با ۶۰۰۰ سرباز به رشت حمله کرد و هدایت الله خان را شکست داد. وقتی او در یک کشتی روسی پناه گرفت، روسها او را به آقا علی تنها بازمانده خاندان آقا رفیع شفتی که همگی توسط هدایت الله کشته شده بودند تحویل دادند. او توسط آقا علی اعدام شد. گیلان تحت فرمانروایی هدایت الله که تجارت خارجی را با جذب شمار زیادی از ارامنه، روسها، یهودیان و هندیان به رشت حمایت میکرد پیشرفت کرد. آنها در کاروانسراهای جداگانه میزیستند و تجارت میکردند. او با حکمرانی در یکی از بارونقترین ایالات ایران با یک درآمد سالانه قابل توجه (حدود ۲۰۰ هزار پاوند) در یک دوره طولانی ثروت زیادی به دست آورد و با سخاوتمندی زیست. او خراج بزرگی از ابریشم و طلا به حاکمان از محمدحسن خان تا کریمخان و آغامحمدخان میفرستاد. او درباری درخشان و با مبلمان عالی و شرابهای قوی و بردگان گرجی، و یک ارتش حقوق بگیر از ۱۵ هزار مرد داشت که میتوانست ده هزار نیروی ایالتی هم بدان بیفزاید. او علاوه بر درآمد سرشار از تولیدات محلی خصوصاً ابریشم، از مالیات ثابت سرانه بر جامعه بزرگ ارمنی و نیز از تجارت با روسها که یک پست تجاری مستحکم در انزلی داشتند کسب میکرد.[۳۶]
در قرن نوزده در اثر منافع استعماری روسیه و بریتانیا، ایران دچار تغییرات عمده سیاسی اقتصادی و اجتماعی شد. گیلان در حوزهٔ تأثیرات روسیه بود و ارتباطات فزاینده با این کشور منجر به تحولات عمدهای در قرن نوزده و اوایل قرن بیستم در این منطقه شد. از جمله تجارت خارجی افزایش یافت، حمل و نقل دریایی و اثر آن بر واردات و صادرات و مصرف زیاد شد که رفاه در ایالت گیلان را افزایش داد. نتیجتاً راه ارتباطی بین تهران به انزلی از طریق قزوین و رشت منجر به افزایش عبور مسافرین به اروپا از خط انزلی–باکو شد. قرن نوزدهم در گیلان با ادامه یافتن حکمرانی خاندانهای محلی دو بخش بیه پیش و بیه پس شروع شد؛ ولی تدریجاً این وضعیت در نیمه دوم قرن تغییر کرد و افزایش تجارت خارجی و توسعه سریع حمل و نقل در خزر و سیل مسافر و بار در راه ترانزیتی تهران-انزلی عوامل عمدهٔ مؤثر در جدابودن ایالت را از بین برد و آن را به مدار اقتصاد نوظهور جهانی و قدرت مرکزی آورد. گیلان با تبدیل شدن به مرکز تماس سیاسی اقتصادی و اجتماعی با غرب در واپسین دهههای قرن نوزده، به میدانی برای شماری از جنبشهای شورشی مهم رادیکال در دوره ۱۹۰۵ تا ۱۹۲۱ تبدیل شد. قاجاریان موفق شدند بر آشوب قرن هجده با ایجاد امنیت نسبی و کنترل بر ایالات فائق آیند. دو مجموعهٔ موقت و ثابت، دستگاه دولتی ایالت را تشکیل میداد. یکی فرماندار کل و وزیر که از تهران تعیین میشد و شاه و دولت مرکزی را نمایندگی میکرد و اغلب موقتی بود، دیگری مسئولین محلی بود که عمدتاً وراثتی و دائم بودند و خانها و حاکمان و نایبالحکومهها و کلانتران را شامل میشد. گیلان یکی در زمرهٔ چهار ایالت ثروتمند ایران بود و درآمدش گرچه تغییر میکرد، قابل توجه بود. علاوه بر این از ۱۸۹۷ که تشکیلات جدید گمرکی به دستیاری بلژیکیها تأسیس شد، درآمد گیلان از گمرک به شدت افزایش یافت. در ۱۹۱۲ درآمد گمرکی ۹٫۶ میلیون قرآن یا به عبارتی، بیش از دو پنجم درآمد کشور از گمرکات بود. افزون بر این دهقانان گیلانی از همتایان شان در بیشتر ایالات ایران بهتر بودند. این باید در خاطر بماند که حضور شدید تجار و کارگران خارجی (روس، یونانی، ارمنی) در گیلان و آگاهی بیشتر از پیشرفتهای اجتماعی در غرب عوامل مؤثر در ایجاد جنبشهای پیشروی اعتراضی کارگری مختلف و حضور فعال ایالت در جنبشهای انقلابی در ۱۹۰۶ تا ۱۹۲۱ بود.[۳۷]
در ژوئیه ۱۹۰۹ پس از تعطیلی مجلس در دوره محمد علی شاه و به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، مجاهدان مشروطه خواه گیلانی به سوی پایتخت روان شدند و با فتح تهران به همراه عشایر بختیاری، نظام مشروطه را باز در ایران مستقر کردند و سپهدار اعظم تنکابنی، فرمانده مشروطه خواهان گیلانی نیز صدر اعظم ایران شد.[۳۸]
با آغاز جنگ بینالملل اوّل (۱۹۱۴) و ورود نیروهای خارجی به خاک ایران و گسترش فساد در دولت و دخالت نیروهای بیگانه اوضاع سیاسی کشور آشفته بود و زمینداران بزرگ گیلان هم با پشتیبانی کنسول روسیه، بر غارت اهالی شهرها و دهقانان افزوده بودند. میرزا کوچک خان که در تهران با اتحاد اسلام در تماس بود برای ایجاد یک پایگاه نظامی و مبارزه چریکی مخفیانه به گیلان رفت و نخستین پایگاه جنگهای چریکی دهقانی را به همراه هفت نفر دیگر از جمله دکتر حشمت در تولم ایجاد کرد. به تدریج دهقانان و زحمتکشان شهری و بخش از روشنفکران جذب جنبش شدند. قوای دولتی مورد حمایت روسیه و بریتانیا، در حال نزاع دائم با جنگلیهای مستقر در روستاها بودند. از ژانویه ۱۹۱۷، آنان شروع به خلع سلاح زمینداران و گماشتن نمایندگان خود بر مصادر دولتی در حوزه نفوذ خود کردند. به زودی، وقوع انقلاب اکتبر در روسیه به جنگلیها امید بیشتری داد. روسها در نتیجه ضعف ناشی از انقلاب با جنگلیها روابط دوستانه برقرار کردند و قول دادند قوایشان را از گیلان خارج کنند. بازگشت قوای عثمانی در ماه مه به ایران و تسخیر تبریز هم به پیشرفت آنان کمک کرد. جنگلیها در زمانی فوقالعاده کوتاه خود را در گیلان تثبیت کردند. تا پایان این سال همه مسؤولین از منصوبین جنگلیها بودند و پس از انقلاب اکتبر همه مسؤولین منصوب حکومت تهران از گیلان خارج شده بودند. آنان دست به اصلاحات اجتماعی مهمی زدند. دهقانان را از پرداخت مالیات معاف کردند. آبرسانی را در دست گرفتند. این اقدامات منجر به ارتقای کشاورزی شد و در شرایطی که همه ایران درگیر قحطی بود تولید کشاورزی گیلان به بالاترین حد خود رسید. آنها به تهران قحطی زده و باکو برنج میفرستادند. تا پایان این سال، آنان از ۱ میلیون تومان عایدی خود به کارمندانشان ۲۱۰۰۰ تومان حقوق ماهیانه میدادند. در ۵ ژوئن ۱۹۲۰، جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران اولین و تنها جمهوری سوسیالیستی در ایران تأسیس شد. در اوایل تیر ۱۲۹۹ کنگره اول حزب کمونیست ایران در انزلی برگزار شد. سپس، تعدادی از زنان رشت جمعیت پیک سعادت نسوان را برای پیگیری حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تأسیس کردند. این جمعیت نخستین گروه در ایران بود که هشت مارس را به عنوان روز زن پذیرفت و هر سال مراسم بزرگداشت آن را اجرا میکرد.[۳۹] این حکومت با حمله قوای حکومت مرکزی سقوط کرد.[۴۰][۴۱]
در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹، گروههای از فدائیان خلق به رهبری علی اکبر صفایی فراهانی و حمید اشرف در کوههای گیلان که مناسب جنگهای چریکی بود مستقر شدند. آنها در فوریه آن سال اولین عملیات چریکی تاریخ ایران را با حمله به یک پاسگاه ژاندارمری در سیاهکل، و کشتن سه مأمور انجام داده و به جنگل بازگشتند. شاه شدیداً پاسخ داد، و برادرش را در راس یک نیروی مجهز به منطقه اعزام کرد، نتیجتاً تعداد زیادی از سربازان و ۳۰ فدایی کشته شدند. ۱۱ فدایی دستگیر شدند که ۱۰ نفرشان تیرباران شدند و دیگری در اثر شکنجه جان باخت.[۴۲]
وقوع زمینلرزه منجیل-رودبار در ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ در استان گیلان موجب خسارات جانی و مالی فراوان گردید. علاوه بر حدود ۳۵٬۰۰۰ نفر که بر اثر این رویداد جان خود را از دست دادند، بیش از ۲۰۰ هزار واحد مسکونی تخریب شدند و خسارات عمدهای به تأسیسات و اماکن عمومی در استانهای گیلان و زنجان که متأثر از این زمینلرزه بودند، وارد آمد و حدود ۵۰۰٬۰۰۰ تن بیخانمان شدند.[۴۳]
جمعیت استان گیلان در سال ۱۳۸۹ برابر ۲٬۴۸۰٬۸۷۴ نفر است[۷] و ۰٫۹ درصد از مساحت و ۳٫۳ از جمعیت ایران را در بر میگیرد. نرخ رشد جمعیت در گیلان بهطور پیوسته کمتر از رشد کل کشور ماندهاست، میانگین رشد جمعیت استان گیلان در دورهٔ پنج سالهٔ ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ با اختلاف ۰٫۶۷ درصدی نسبت به کل کشور، ۰٫۶۲ درصد بود. میانگین کل ایران، ۱٫۲۹ درصد است.[۴۴] از سوی دیگر تراکم جمعیت (شمار ساکنین در کیلومتر مربع) در گیلان همیشه بالاتر از متوسط کل کشور بودهاست. این رقم در حال حاضر ۱۷۷ در مقابل ۴۶ نفر در کیلومتر مربع کل کشور است.[۴۴] بُعد خانوار در گیلان، با ۳٫۲ نفر در هر خانواده، کمترین میزان در کل کشور را داراست. میانگین کشوری ۳٫۵۵ نفر در هر خانواده است. از سوی دیگر گیلان با ۸٫۱ درصد در گروه سنی ۶۵ سال و بالاتر مسنترین استان کشور است. کمترین میزان استفاده از شبکه آبرسانی عمومی در کشور، مربوط به استان گیلان است که بلافاصله پس از آن استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته که با سهولت دسترسی به منابع آب در گیلان قابل توجیهاست.[۴۴]
بیش از ۵۳ درصد مردم در روستاها زندگی میکنند. جمعیت متوسط روستا در گیلان همواره از متوسط کشور بالاتر بودهاست. در ۱۹۹۶ این رقم برای گیلان ۴۴۱ و برای کشور ۳۳۸ بود. در گیلان بهطور متوسط در هر ۵٫۲ کیلومتر مربع یک سکونت گاه وجود دارد که این رقم برای کل کشور ۲۴٫۲ است. در حال حاضر ۳۴٫۵ درصد از جمعیت گیلان زیر ۱۵ سال و ۵۹٫۸ درصد آنان بین ۱۵ تا ۶۴ سال دارند و ۵٫۷ درصد بالای ۶۵ سال هستند. مقایسه نسبت افراد زیر ۱۵ سال در سرشماریهای مختلف نشان میدهد جمعیت در حال پیر شدن و ساختار سنی در حال متوازنتر شدن است. بنا به سرشماری سال ۱۳۹۰، گیلان و خراسان شمالی تنها استانهایی از کشور بودند که نسبت تعداد زنان کمی بیشتر از مردان بوده[۴۴] و ساختار جنسیتی گیلان هم با نوسان نسبت مرد/زن در بازه ۱۰۲٫۵ و ۱۰۴٫۳ در برابر هر ۱۰۰ مرد متوازن است. با توجه به روندهای مهاجرتی و سرشماریهای قبلی این رقمها قابل قبولند. در ۱۹۹۶ ۵۶٫۳ درصد مردان و ۶۱ درصد زنان بالای ده سال ازدواج کرده بودند که نسبت به بیست سال قبل اندکی کاهش را نشان میدهد.[۴۵]
برای بازه سی ساله ۱۹۹۱–۲۰۲۱ سه فرضیه وجود دارد. طبق فرض شدید، نرخ رشد متوسط سالانه جمعیتهای شهری و روستایی گیلان به حدود ۲٫۹۶ و ۱٫۱۶ درصد خواهد رسید. طبق دو فرضیه دیگر این نرخها کمتر خواهند بود. به نظر میرسد فرض دوم واقعی تر باشد و رشد جمعیت شهری به ۲٫۵ و روستایی به زیر ۱ درصد نزدیکتر باشد. در سال ۲۰۰۶ تعداد روستاهای مسکون به ۲۶۸۶ کاهش یافت چرا که ۸ تایشان شهر شده و ۲۴۱ تایشان نامسکون شدند. نرخ باروری (تعداد زایمان زنده در ۲۰۰۶ برای هر ۱۰۰۰ زن در سن تولید مثل) در گیلان ۱٫۴۴ و نرخ تولد خام در کل استان ۱۳٫۸ محاسبه شدهاست. در بازه ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ ۱۷۷٬۷۰۷ نفر از گیلان مهاجرت کرده و ۲۰۲٬۳۸۶ از سایر استانها بدان مهاجرت نمودند. پیشبینی شده نرخ باروری در گیلان تا ۲۰۲۶ ۱٫۴۹۲ در شهرها و ۱٫۵۹۲ در مناطق روستایی باشد. پیشبینی شده مهاجرت هم افزایش یابد. پیشبینی شده نرخ رشد جمعیت سالانه گیلان با کاهشی شدید از ۰٫۸۵ درصد به ۰٫۵۸ درصد برسد.[۴۵]
این استان دارای هویت قومی مشخص است. گروههای قومی اصلی آن متعلق به شاخه شمال غربی گروه زبانهای ایرانیاند.[۱۵]
عمدهترینشان گیلک است که در جلگه مرکزی، حاشیه ساحلی شرقی و ارتفاعات جنوب غربی زندگی میکند. گیلکها بر اساس تفاوتهای گویشی و ویژگیهای اجتماعی فرهنگی به سه گروه تقسیم میشوند: گیلک رشتی و لاهیجانی، که به ترتیب در غرب و شرق جلگه زندگی میکنند، تفاوتهای کمی نشان میدهند، ولی گیلک گالشی در کوههای جنوب شرقی زبان متفاوت و شیوه کشت و دامپروری متفاوتی با گیلک جلگه و تالشها که منطقهشان از کوهپایه تا دامنه البرز کشیده شدهاست دارند. گویش تاتی پیرامون رودبار تکلم میشود. به تازگی اندک تازهواردانی در استان استقرار یافتهاند: دامداران کرد پرورشدهنده بوفالو در جلگه پخش شدهاند، قبیله کرد عمارلو نامش را به بخش شرق بخش عمارلو (گیلان) یا رودبار داده، بازرگانان و ماهیگیران ترک در امتداد ساحل از آستارا تا انزلی و کارمندان فارسی ادارات دولتی. نتیجتاً چندزبانگی، قاعدهٔ سرتاسر استان است.[۱۵] هر گروهی ساکن استان با یک یا چند فعالیت تولیدی خاص، مشخص میشود. اسامی قومی علاوه بر ریشههای سرزمینی، زبانی و فرهنگی به تخصص ویژه شغلی هم اشاره میکند. گیله مرد (مرد گیلان) به کشاورزان جلگه اشاره دارد که گیلکی صحبت میکنند، در حالی که گالش، تولیدکننده کوهنشین در شرق استان، گویشی به نام گالشی را استفاده میکند. اسم قومی عموماً ابعاد فرهنگی و حرفهای را ترکیب میکند. برای بسیاری از گیلکان خصوصاً شهرنشینان مرکز و غرب، یک تالش یک دامپرور است، گرچه تالش همان واژه را در مقابل یک گالش (دامدار)، برای شمالیترین نقطه منطقه، برای یک زارع برنج استفاده میکند. جمعیتهای مختلف که در منطقه همزیستی دارند به بیشتر منابع بومی دسترسی برابری ندارند. به این دلیل اسامی جمعی علاوه بر هویت به موقعیت نسبی در سلسله مراتب اقتصادی اشاره میکنند. منابع اصلی منطقهای (برنج و در گذشته ابریشم) امتیاز مردمان جلگهنشین گیلک و گاهی تالش هستند. گیلکان همچنین بخشهای اصلی تجارت و مدیریت را در کنترل دارند، حتی اگر برای آخری با کارکنان دولتی اهل مرکز کشور رقابت کنند. جمعیتهای کوهستانی سوی مرطوب البرز (گالش و بیشتر تالشان) متخصص پرورش گاو و گوسفندند، و در فضای منطقه جایگاهی جنبی دارند، و وضعیت پایینتری نسبت به همسایگان گیلکشان دارند. مذهب سنی بخشی از جمعیت در مناطق اسالم و طالش دولاب برخلاف اکثریت شیعه جمعیت منجر به به حاشیه رفتن تالشان شدهاست.[۴۶]
طی پژوهشی که به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۱۳۸۹ انجام شد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونهگیری شد در این استان به قرار زیر بود:
در گیلان دو گروه زبانی ایرانی عمده، یعنی زبان گیلکی و زبان تالشی، و دو گروه زبانی ایرانی دیگر بهطور جزئی یعنی تاتی و کردی وجود دارند. همچنین گروههای زبانی دیگر مانند زبان ترکی آذربایجانی و کولیها (با منشأ هندی) وجود دارند. حدود سه میلیون نفر گیلکی در گیلان و مازندران را به عنوان زبان اول یا دوم صحبت میکنند. از گیلکی در مرکز و شرق و برخی نقاط غرب استان و زبان تالشی در غرب استان و کوههای تالش استفاده میشود.[۴۸][۴۹] همچنین به کرمانجی نیز در چند روستای شهرستان رودبار گفتگو میشود.[۵۰]
گیلکی دارای دو گویش عمده خاوری و باختری است که سفیدرود مرز بین متکلمان این دو گویش است.[۴۸] گیلکی از نظر زبانشناسی، به شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی تعلق دارد. در میان اشعار گویندگان بعد از اسلام به آثاری برمیخوریم که به گیلکی کنونی نزدیک است. همچنین در گذشته کسانی را که ترانههای گیلکی میخواندند پهلویخوان مینامیدند.[۵۰] این زبان نشریات منثور نوپا، از جمله روزنامهها، و ادبیاتی در حال شکوفایی دارد. از نظر دستور زبان تفاوتهای زیادی بین گیلکی و فارسی استاندارد وجود دارد مانند نحوه قرار گرفتن موصوف و صفت که در گیلکی بر خلاف فارسی صفت پیش از موصوف قرار میگیرد.[۴۸]
زبان تاتی در گیلان مشابه تاتی طارم علیا در شمال استان زنجان است. زبان تالشی نیز خود به سه گروه شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم میشود که نوع جنوبی آن به تاتی بسیار نزدیک است. تاتی و تالشی با یکدیگر به خانواده بزرگتری به نام زبانهای تاتیتبار (تاتیک) تعلق دارند. رودباری نیز گویشی از زبان تاتی میباشد که ساختاری گیلکی یافتهاست.[۴۸]
زبان اهالی مناطق رودبار الموت، رودبار قصران، شهرستان طالقان، بخش آسارا، دماوند، کوههای سمنان، فشگلدره و کوهپایه، ساوجبلاغ و … تاتی است و از دیدگاه زبانشناسی نزدیکترین به تالشی میباشد و بر پایه شواهد همان زبان آذری (که با توجه به گویش گاههای آن همان زبان مادی یا دست کم شاخه اصلی آن) است.[۵۱][۵۲][۵۳][۵۴][۵۵][۵۶][۵۷]
عمده جمعیت گیلان همچون اکثریت مردم ایران شیعهاند. بخشی از تالشها اقلیت قابل توجه سنی شافعی را در مرکز و شمال تالش شکل میدهند.[۱۵]
امین آباد
تغییر دین به اسلام پس از ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال از ورود آن به ایران آغاز شد. در غرب گیلان، ابوجعفر قاسم بن محمد تومی تمیمی عالم حنبلی از آمل، اسلام سنی را ترویج کرد. در شرق گیلان، حسن بن علی اطروش ناصرالحق علوی که در هوسم موعظه میکرد مردم را به شیعه زیدی فراخواند. مقبره او در آمل توسط زوار اهل شرق گیلان زیارت میشد. تفرقه بین غرب حنبلی گیلان و شرق زیدی ناصری گیلان قرنها ادامه یافت و همچون شکافی سیاسی و فرهنگی عمل کرد. از قرن یازدهم میلادی علمای سنی و حنبلی زیادی از غرب گیلان با نسب گیلانی برخاستند. شرق گیلانیها به دیلمیان زیدی مرتبط شدند و در بسط دیلمی قرن دهم (به بیان مینورسکی) مشارکت کردند.[۲۳] زمانی که اسماعیل صفوی، مؤسس سلسله صفوی از آق قویونلوها فرار میکرد میرزا علی کیا، شاه کیایی گیلان از او پذیرایی کرد و دانشور لاهیجانی شمس الدین لاهیجی را برای استادی برای آموزش او گماشت. اسماعیل از ۱۴۹۳ تا ۱۴۹۹ در کوههای لاهیجان تحت تربیت صوفیان به دور از کودکان، زنان و با سوگند شهادت میزیست.[۵۸] گفته شده اسماعیل در اثر آموزشهای شمس الدین و اطرافیان به شیعه گرایش پیدا کردهاست.[۵۹] بعدها شیعه مذهب رسمی دولت صفوی شد. در ۹۳۵ هجری کارکیا سلطان احمد اول فرمانروایی کیایی، به ترغیب شاه طهماسب، مذهب زیدی خود را ترک کرد و شیعه اثنی عشری را پذیرفت، و تلاش کرد پس از بازگشتش به گیلان، آن را بر رعایایش تحمیل کند.[۳۴]
یک نسخه خطی ارمنی در سال ۹۰۰ قمری خبر از وجود ارمنیان در گیلان میدهد. به نوشته اسماعیل رائین، شاه عباس حدود ۲۷ هزار خانوار ارمنی را از ارمنستان به مازندران و گیلان کوچاند تا به پرورش کرم ابریشم بپردازند. آنها تجارت دریایی در خزر را در اختیار داشتند. ارامنه نقش مهمی در نهضت مشروطیت گیلان داشتند و یکی از آنان به نام یپرمخان از رهبران مشروطه خواهان گیلان بود. در سالهای اخیر شمار ارمنیان کم شده تا جایی که در سرشماری ۱۳۷۵ تعداد مسیحیان گیلان ۲۴۹ نفر بودهاست.[۶۰] جوامعی از یهودیان در گیلان وجود داشتهاند که هماکنون تعدادشان بسیار کم شدهاست.[۶۱] در سالهای اخیر فردگرایی و سکولاریسم در گیلان و به ویژه در شهر رشت پدیدار گشتهاست. مردم نسبت به اعیاد و عزاداریهای مذهبی حس و مشارکت کمتری دارند.[نیازمند منبع]
اقتصاد گیلان، بر پایه کشاورزی، دامداری، صیدماهی و پرورش زنبور عسل و کرم ابریشم استوار است. مهمترین محصولات کشاورزی شامل برنج و چای است، که در شهرهای مختلف گیلان، از جمله لاهیجان و رودسر کشت میشوند. زیتون نیز از دیگر فراوردههای زراعی است که کشت آن در شهرستان رودبار رایج است. مراکز مهم صید ماهی عبارتند از بندر آستارا، بندر کیاشهر و بندرانزلی. مهمترین مراکز پرورش زنبور عسل عبارتند از اشکور بالا و پایین، عمارلو، دیلمان، آستارا و تالش. دامداری نیز در مناطق کوهپایهای انجام میشود. گندم و جو، بادام زمینی، توتون و فندق نیز از دیگر محصولات زراعی گیلان میباشند که هنوز نیز به صورت انبوه در نقاط مختلف استان کشت میشوند.[۶۲] فعالیت تجاری با شبکه بسیار متراکم مراکز بازرگانی بسیار انبوهتر از داخل ایران است. هر محله بقالی و قهوهخانه و بالاتر از این سطح اولیه هر واحد کوچک جغرافیایی بازاری دارد، که اغلب در کنار راههای اصلی است. مهمترین ویژگی اصلی جلگه مرکز گیلان (همانند مازندران) شمار و رونق فعالیت بازارهای هفتگی ست. مراکز شهری با دهها مغازه ساختار تجاری غنی تری دارند. تنها دوتایشان، لاهیجان در شرق و انزلی در غرب وزن جمعیتی و اقتصادی بیشتری دارند ولی به شدت زیر سایه رشت مرکز استان قرار دارند که بر زندگی شهری در گیلان سلطه دارد.[۱۵] در دهههای اخیر با وجود رشد سریع جمعیت، نه تنها فعالیتهای اقتصادی در استان گیلان گسترش نیافتهاست بلکه با انقباض روبرو بوده و برخی از رشتههای مهم فعالیتی خود را نیز از دست دادهاست. دخالت دولت در کنترل قیمت برنج و چای از راه واردات موجب کاهش قیمت این محصولات در سطحی پایین از سطح عمومی قیمتها شد و اعمال این هزینه بر کشاورزان گیلان شد. این سیاستها موجب انتقال ارزش افزوده کشاورزان گیلانی به سایر مناطق کشور شد و خدمات بازرگانی و صنعتی وابسته به آن نظیر شالیکوبی نیز به تعطیلی کشانده شدند. عدم سیاستهای مناسب هم منجر به کاهش شدید تولید صنایع دستی شد.[۶۳] آمار دولتی بیکاری در گیلان ۱۴٫۵ درصد (ششم در ایران[۶۴]) است که تا ۲۵ درصد هم تخمین زده میشود.[۶۵] میزان بیکاری باسوادان بسیار بیشتر از بیکاری بیسوادان است.[۶۶]
گیلان با تنها ۳۷٫۷ درصد جمعیت شهری به دلیل تراکم بسیار بالای جمعیت روستایی و سطح نسبتاً پایین صنعتیسازی یکی از شهری نشدهترین استانهای ایران است. گیلان تقریباً هیچ منبع معدنی مهمی ندارد و عمده صنایع اش محصولات کشاورزی را فراوری میکنند: کارخانههای برنجکوبی در همه جلگه، کارخانههای چای در لاهیجان، لنگرود و فومنات، کارخانههای روغن پیرامون رودبار، کارخانههای فراوری ماهی و خاویار در انزلی، کارخانههای ابریشم، تنباکو و لبنیات در رشت پراکندهاند. مجتمع عظیمی در میانه دهه ۱۹۷۰ برای بهرهبرداری از منابع طبیعی چوب جنگلهای انبوه غرب گیلان با نام چوکا در خلیفه آباد اسالم و یک کارخانه کاغذسازی در پونل علاوه بر چند کارخانه کوچکتر چوب بری در جنوب تالش و شرق گیلان وجود دارند. جز این بخش مبتنی بر منابع منطقهای همه صنایع در رشت واقع شدهاند.[۱۵] شهرصنعتی رشت که با ۲۸۰ واحد صنعتی یکی از پنج شهر صنعتی بزرگ ایران است در ۱۲ کیلومتری جنوب رشت واقع شدهاست.[۶۷]
در زمینه تولید برق از منابع تجدیدپذیر، نیروگاههای بادی منطقه رودبار و منجیل از بزرگترین مزارع بادی ایران و خاورمیانه محسوب میشوند.[۶۸] در حال حاضر ظرفیت نیروگاه بادی این ناحیه به ۱۰۰٫۸ مگاوات رسیده[۶۹] که حدود دو دهم درصد از کل تولید برق ایران است.
گیلان در زمینه تولید چای، زیتون، فندق و بادام زمینی مقام اول و به لحاظ تولید برنج مقام دوم در ایران را داراست اخیراً باغات کیوی بخصوص در شرق گیلان رواج ویژهای داشته و این محصول نیز به عنوان یکی از تولیدات این استان است.[۷۰] محصول اصلی کشاورزی تاکنون برنج بودهاست. تقریباً همه زمینهای قابل آبیاری شالیزارند (بیش از ۴۰ درصد مساحت جلگه). برنجکاری در همه مناطق وجود دارد ولی در دلتای سفیدرود بین لشت نشا و رشت و طالش دولاب شالیزار تقریباً تنها کشت موجود است. ۵۲ درصد اراضی کشاورزی گیلان به کشت برنج اختصاص دارد. تا سال ۱۳۶۱ شمسی گیلان بزرگترین تولیدکننده برنج ایران بود و ۴۰ تا ۵۰ درصد تولید ملی را داشت ولی در این سال استان همجوار مازندران از آن پیشی گرفت. ۶۰ درصد تولید استان در ناحیه دلتای سفیدرود انجام میشود ولی در جلگههای حاشیهای غربی و شرقی تولید برنج با محصولات متنوع دیگری ترکیب شدهاست. این میزان تولید در گیلان اخیراً رخ دادهاست. در ۱۹۱۱ رابینو نوشت: «گرچه برنج گیلان از مازندران و استرآباد بهتر است، دو تای آخری پایتخت و مرکز ایران را تأمین میکنند.» و چرچیل و ابوت گفتهاند که در میانه قرن نوزدهم گیلان مجبور بود برای تأمین نیاز محلی خود از مازندران وارد کند. این مسئله دو دلیل اصلی داشت: اولاً زمینداران گیلان برای پاسخ به نیاز فزاینده بازارهای اروپایی اولویت را به نوغان داری میدادند و این تازه در ۱۸۶۰ بود که به علت نابودی کرمهای ابریشم توسط مرض پبرین[۷۱] کشاورزان به برنج روی آوردند؛ ثانیاً گیلان تا ابتدای قرن بیستم و احداث راه رشت-قزوین، که آن را به فلات ایران مرتبط کرد از بقیه کشور ایزوله بود. تهران به دلیل امکانات ارتباطی از آمل توسط مازندران تأمین میشد. مانند بسیاری از دیگر فعالیتها، تولید برنج در گیلان به دلیل نیاز بازار روسیه رونق گرفت.[۷۲]
کشت توت برای تغذیه کرم ابریشم که زمانی از برنج مهمتر بود قدیمیترین فعالیت کشاورزی است و در خوشابر و گشت در غرب و در آستانه تا قاسمآباد در شرق در کوهپایهها انجام میشود. امروزه گیلان اصلیترین منطقه تولید ابریشم در ایران است، و ۸۰ درصد تولید ملی را که بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ تن در سال میشود را در اختیار دارد. تیلمبار، محل نگهداری کرمهای ابریشم از مشخصههای معماری بومی گیلان است.[۷۳] شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم ایران در رشت واقع شدهاست.[۷۴]
اولین کارخانه فرآوری چای در ایران در ۱۳۱۱ در یک ایستگاه تحقیقاتی در لاهیجان تأسیس شد و انگیزهای برای کشت این گیاه ایجاد کرد.[۷۵] چای امروز مهمترین محصول زراعی است و لاهیجان منطقه اصلی آن است. تنباکو در فومنات و مرکز تالش و درختان میوه در دو حاشیهٔ ساحلی کشت میشوند و میوههایی چون گیلاس و آلو در شمال تالش و میوههای مرکبات در شرق گیلان تولید میشوند.[۱۵] دامداری در همهٔ محلات جلگه مرکزی به دلیل فقدان مرتع خوب وضع پایینی دارد ولی برای ساکنان تالش و گالش کمربند کوهستانی منبع درآمدی اصلی ست. روستانشینان تالش و مرکبات پروران شرق گیلان هم گوساله و گوسفند نگهداری میکنند. در دیلمان، عمارلو و اشکورات مزارع وسیع دیمی گندم وجود دارد. منطقه رودبار و منجیل به دلیل اقلیم مدیترانهایش نظام کشاورزی بیهمتایی در ایران دارد که منشأ اصلی درآمد در آن زیتون و گندم و دامداری و شالیزارهای کنار سفیدرود در بخش رستمآباد است. شیلات و صنایع وابسته، یکی دیگر از حوزههای فعالیت در استان گیلان است و علاوه بر آبزیپروری در مزارع پرورش ماهی، صید ماهیان استخوانی و غضروفی (ماهیان خاویاری) از دریای خزر نیز بخشی از این فعالیت محسوب میشود. گیلان حدوداً نصف تولید خاویار (بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ تن در سال) و استروژن (بین ۱۴۰۰ تا ۱۷۰۰ تن) ایران را در اختیار دارد. علاوه بر این فعالیت خاص، ۲۶ تعاونی صیادی بین ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ تن ماهیهای حلال صید میکنند.[۱۵]
منطقه گیلان سنت صنایع دستی بزرگی نظیر استانهای داخلی ایران ندارد. از جمله سنتهای محلی میتوان ابریشم، یا چادرشب قاسمآباد، قلابدوزی رشت، حصیربافی شامل سفره، سبد و کلاه، مصنوعات چوبی خم شده مثل پایه میز و جاسیگاری و… و سفالگری گمج (نوعی ظرف لعابی از جنس خاک رس) را نام برد. این دامنه محدود صنایع دستی به این دلیل است که گیلان بیشتر منطقه تولیدکننده ماده خام (مثل ابریشم) بوده تا جایی که محصولات تمام شده تولید میکرده و ضمناً این منطقه به مدت طولانی روستایی مانده و کارگاهها و استادکاران حرفهای اهمیت ناچیزی داشتهاند. از محصولات نساجی گیلان میتوان به لنگ، پارچه تافته و کجینی اشاره کرد. قلابدوزی رشت مورد تحسین زیادی قرار گرفتهاست. در شمال تالش شال، و در جنوب استان جاجیم هم بافته میشود. نمدبافی در جنوب تالش و سیاه ورود و طارم و نیز در قاسمآباد رواج دارد. حصیربافی فعالیت مشخص دلتای سفیدرود و تالاب انزلی است. گونههای مختلف گالی و نی روینده در ساحل دریا و نیز در منابع آب کشاورزی، به عنوان ماده اولیه حصیربافی مورد استفاده قرار میگیرند. تا پایان دهه ۱۹۷۰ در مناطق مختلف گیلان پنج نوع اصلی سفالگری شناسایی شدهاست؛ که عبارتند از: کاسه و تنور نانوایی در هشتپر، گمج، نمکار و چیره در جیرده، گمج و چیره خام در گیلده و خرطوم، ظروف آب و ماست در روستاهای غرب تالاب انزلی و نزدیک سیاهکل، جنوب رودسر. تنها کارگاههای شهری سفالگری در خمیران زاهدان در رشت موجود بودهاست. سفال همچنین برای پوشش سقف خانهها مورد استفاده قرار میگیرد.[۷۶]
گیلان به دلیل برخورداری از طبیعت غنی و میراث فرهنگی و تاریخی از قطبهای گردشگری ایران بهشمار میرود که سالانه بیش از ۵ میلیون گردشگر را از سراسر کشور جذب خود میکند.[۷۷][۷۸] از جمله میتوان به روستای ماسوله و دژ قلعه رودخان در فومن، شهر لاهیجان و بازارهای انزلی و آستارا اشاره کرد.
منطقه گیلان دارای بارش فراوان است تا جایی که بارش سالانه شاید به ۱۲۰ سانتیمتر هم برسد. مواد ساختمانی، جز صخره سخت، سریعاً خراب میشوند، و ساختمانهای قدیمی تبدیل به تلی از آوار میشوند. درختان و علفهای هرز بر این آوارها میرویند و ساختمانهای قدیمی را تبدیل به تپههایی پوشیده از گیاهان میکنند. بسیاری از این تپهها که به گویش محلی به آنها کول، کوتی، دین و دوین میگویند حاشیه ساحل دریا را پر میکنند و هر یک پایگاهی میشوند که واجد ارزش برای کاوش و پژوهش باستان شناسانهاست. به هر حال جز چراغ علی تپه در دهانه گوهر رود، که توسط عزتالله نگهبان کاویده شد و بیشتر به عنوان تپه مارلیک شناخته میشود، هیچ کدامشان تاکنون بهطور علمی مورد کاوش و مطالعه قرار نگرفتهاند. ساختمانهای دارای ارزش تاریخی هم وجود دارند که بیشترشان در طول تاریخشان مکرراً تعمیر و بازسازی شدهاند. بعضیهایشان ضبط واضحی از تاریخشان دارند، ولی بیشترشان فاقد اسناد اولیه قابل اطمینان اند و باید به شواهد غیرمستقیم مانند تاریخهای حک شده بر درهای ورودی، سنگ قبرها، ضریحهها یا تابوتها برای بازسازی بخشی از گذشته یک عمارت داده شده اکتفا کرده به حدس زدن منشأ آنها خطر کرد.[۷۹]
استانهای گیلان و مازندران در ایران دارای بیشترین تعداد بقعه و امامزادهاند[۸۰] که در اصل ائمه زیدی هستند.[۳۳] مقبره سید جلال الدین اشرف فرزند امام هفتم شیعیان در آستانه اشرفیه زیارتگاه شیعیان است.
سوغاتی گیلان به دو دسته خوراکیها و صنایع دستی تقسیم میشود. محصولات کشاورزی و دامی، پرندگان، ماهیها، ترشیجات و مربا، صنایع دستی ابریشمی، چوبی و حصیری از جمله سوغاتیهای گیلان هستند. سوغات گیلان خصوصاً مصنوعات روستایی شدیداً با آداب و سنن سازندگان آن پیوند دارد و تابع شرایط جغرافیایی محیط است. مهمترین و بهترین سوغات گیلان عبارتند از: ماهی سفید، چای، کلوچه، بادام زمینی، زیتون، برنج و صنایع دستی. در مناطق مختلف با توجه به فرهنگ منطقه صنایع دستی خاصی رایج است؛ مثلاً سفالگری در املش و جیرده، شالبافی در تالش و توسط گالشها. چموش و چارق دوزی در ماسوله رایج است. همچنین نمد و بامبو بافی، فرش و گلیم و قلابدوزی در مناطق مختلف رایج است. جهانگردان به مصنوعات چوبی زیبای گیلان علاقهمندند.[۸۱]
هماکنون ارسلان زارع استاندار گیلان و رسول فلاحتی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه رشت هستند.
استان گیلان دارای ۲۲ حزب و تشکل سیاسی است.[۸۲] گیلان دارای ۴ نماینده از ۸۶ نفر اعضای مجلس خبرگان رهبری[۸۳] و ۱۳ نماینده در ۱۰ حوزه انتخابیه مجلس شورای اسلامی ایران است که در کل ۲۹۰ نفر نماینده دارد.[۸۴]
کنسولگری روسیه در رشت با ۳۰۰ سال قدمت در پل عراق، رشت واقع شدهاست و حوزه فعالیت آن در پنج استان گیلان، مازندران، گلستان، اردبیل و آذربایجان شرقی است.
بنا بر توصیف اصیلالدین زوزنی در سال ۶۵۲ هجری از گیلان تقسیمات جغرافیایی در گیلان عموماً بر پایهٔ واحد «ده» و «روستا» بنا شده بود و شهر به مفهوم واقعی در واژهشناسی گیلکان در این دوره جایگاه کمی داشت و حتی آن را بیشتر با واژهٔ «بازار» میشناختند که در فرهنگ گیلان بیشتر یک اتفاق موقتی بود که در هر هفته در برخی از سکونتگاهها عموماً یک یا دو بار در هفته اتفاق میافتاد. شهر به مفهوم دائمی وجود نداشت بلکه با جمع شدن مردم بهطور موقت در یک روز و تشکیل بازار یا «گوراب» که از همان انبوهه و گروه گرفته شده بود شکل میگرفت.[۸۵]
در اواخر دوره قاجار گیلان که یکی از ۱۲ ولایت ایران بود:[۱۲] به نوزده بخش تقسیم شده بود؛ بخشهای بزرگتر مانند موازی، که به تازگی از ادغام چهار بخش رشت، کهدم، کوچصفهان و خشکبیجار تشکیل شده بودند، شامل بلوکهای (زیربخشها) متعدد بود. در حدود ۱۹۵۰، گیلان یکی از بخشهای اصلی به اصطلاح استان یکم بود که زنجان و اراک، دو بخش عراق عجم سابق را هم در بر میگرفت و به پنج شهرستان طوالش، فومن، بندر پهلوی (انزلی)، رشت و لاهیجان تقسیم شده بود. در ۱۹۶۳ از زنجان و اراک جدا شد و شهرستان کوچک آستارا در شمال بدان ملحق شد، و نتیجتاً اندازه و مرزهای کنونی را با مساحت ۱۴٬۷۰۹ کیلومتر مربع یافت. گیلان به ۱۱ شهرستان تقسیم میشد: طوالش، فومن، بندر پهلوی (انزلی)، خمام، رشت، رودسر، صومعه سرا، رودبار، لنگرود و لاهیجان.[۱۵]
استان گیلان از سال ۱۳۴۴ در تقسیمات کشوری ایران وارد شد.[۱۲]
(کیلومتر مربع)
براساس تقسیمات کشوری سال ۱۳۹۹، استان گیلان دارای ۱۷ شهرستان، ۴۴ بخش، ۵۱ شهر و ۱۱۰ دهستان است.[۸۶] این استان همچنین در سال ۱۳۹۵ دارای ۲۹۰۵ آبادی (۲۵۶۷ آبادی دارای سکنه و ۳۳۸ آبادی خالی از سکنه) بودهاست.[۸۷]
گیلان از استانهای مهم گردشگری ایران است که هر سال در روزهای تعطیل و غیرتعطیل، گردشگران زیادی را به سوی خود جذب میکند، لذا فراهم کردن امکان حضور گردشگران، تأمین امنیت آنان و حضور در کنار گردشگران، امری ضروری است.[۸۸] دبیر شورای امنیت کشور ایران در گزارشی در جلسه مشترک شورای تأمین گیلان، در مرداد ۱۳۹۵، در ادعایی گیلان را از استانهای «بدون بار امنیتی» عنوان کرد و ادعا نمود دغدغه ای از لحاظ امنیت در سطح کلان در گیلان نداشتهاند و براساس ارزیابیهای وزارت کشور ایران، دغدغه ای از لحاظ امنیت در سطح کلان در این استان نبودهاست. معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور ایران، همچنین مدعی شد وضعیت استان گیلان از نظر «کنترل جرایم»، وضعیت خوبی بودهاست، و ادعا کرد جرایم در استان گیلان خیلی خوب کنترل شده و نظم خوبی در این استان برقرار است.[۸۹] رسول فلاحتی، نماینده ولیفقیه در استان گیلان نیز، در دیدار جمعی از فرماندهان و کارکنان یگانهای نیروهای مسلح در این رابطه عنوان داشتهاست که:[۹۰] .mw-parser-output .templatequote{overflow:hidden;margin:1em 0;padding:0 40px}.mw-parser-output .templatequote .templatequotecite{line-height:1.5em;text-align:right;padding-right:1.6em;margin-top:0}
“تلاش برای «ایجاد رعب و وحشت» و «احساس ناامنی» شیوهٔ دشمنان است.”
درحال حاضر، زیر نظر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، نه موزه در گیلان مشغول فعالیت هستند.[۹۱] موزه رشت، که سابقاً خانه میرزا حسین خان کسمائی بود در سال ۱۳۴۹ تأسیس شد.
موزهٔ میراث روستایی گیلان واقع در پارک جنگلی سراوان، در کیلومتر ۱۸ جادهٔ رشت- تهران است. هدف این موزه، انتقال بناهای روستایی نیست و حفظ فرهنگ بومی، فن ساخت و دانش نانوشتهای است که در روستاهای گیلان وجود داشتهاست. در این مجموعه، علاوه بر معماری روستایی مناطق مختلف استان، سایر عناصر فرهنگی مربوط به ابزارهای زندگی و کار، خوراک، پوشاک و… هم به نمایش درخواهد آمد.[۹۲] ماسوله نیز دارای دو موزه مردمشناسی و حیات وحش است. مزار کاشف السلطنه در لاهیجان با داشتن ادوات و وسایل سنتی و تخصصی مربوط به چای و مدارکی مربوط به چگونگی فعالیتهای پدر چای ایران، به عنوان موزه تاریخ چای ایران فعال است. موزه نظامی بندر انزلی، موزه جانورشناسی و موزه آبزیان از دیگر موزههای گیلان هستند.[۹۱]
فولکلور گیلان نمونهای قابل توجه از پیوندهای پیچیده بین رسوم قبل از اسلام و رسوم اسلامیاست. بهطور خاص تلفیقگرایی درخت، گاو نر و تخم مرغ در جاهای مقدس نظیر امامزاده و بقعه برای شیعیان و تربت برای اقلیت سنی تالش، و اهمیت عناصر طبیعی در اجرای مراسم مذهبی قابل توجهاست. اهمیت درختان بیشک مشخصهای مهم در فولکلور گیلانیاست. در این جهان سبز، درختان میتوانند به خودی خود اشیایی برای پرستش باشند؛ گاهی به عنوان بازماندگان ائمه شناخته میشوند و بیشترشان در کنار پرستشگاهها قرار دارند. این درختان مقدس گاهی بزرگوار، پیر یا آقادار خوانده میشوند تنهٔ بزرگی دارند و صدای باد از میانشان چون زمزمه به گوش میرسد. شیرهٔ این درختان عظیم سرخ است و گیلانیان به این دلیل آن را خون امامان میدانند. این درختان محل نذر، برای بچهدار شدن یا شفای بیماریند. زائران در پای آنان دخیل میبندند، شمع روشن میکنند و قربانی میکنند. پوشش جنگلی در مراسم عزاداری عاشورا هم نقش مهمی دارد، علمها با چوب شمشاد تزیین میشوند. جنگل هم مهمان نواز، و محلی برای پناه بردن و هم منشأ خطر و جایگاه جن و پری ظاهر میشود. جنگل محافظی برای حیات وحش، خصوصاً خرس که نقش برجستهای در فولکلور محلی دارد، دانسته میشود. نازایی بلایی است که زن باید پاسخگوی آن باشد. به چنین افرادی اجاقکور یا مردهشور گفته میشود. مراسم سنتی دندان فشون با درآمدن اولین دندانهای کودک برگزار میشود، او را بر سفرهای که آینه، قیچی، قرآن، سکه طلا، کتاب، قلم، سوزن و… قرار دارد مینشانند و اولین چیزی که از زمین بردارد، سرنوشت آینده او را پیشگویی میکند؛ مثلاً اگر قرآن را بردارد روحانی میشود، اگر قیچی را بردارد آرایشگر میشود. جشنهای نوروز و چهارشنبه سوری و یلدا (با خواندن فال حافظ) در گیلان با شکوه برگزار میشوند. سفره هفت سین در این منطقه بر پایه سنت ملی ایرانی، سنتهای محلی و ویژگیهای فولکلور محلی با نفوذ اسلامی، چیده میشود.[۹۳]
شعر و موسیقی از دورههای گذشته جایگاه مهمی در فرهنگ گیلانیان داشتهاست به نحوی که در بیشتر مراسم سنتی مثل مراسم عروسی (عروس بران، حنابندان و…)، مراسم پیشواز نوروزی (عروس گوله، نوروزی خوانی، آینه تکم و…) مراسم کشاورزی (نشاء، وجین و…) ترانههای خاصی اجرا میشدهاست.[۹۴] امیراشرف آریانپور در خصوص گنجینه موسیقی گیلان میگوید: «این گنجینه غنی فرهنگ موسیقی، برخلاف بسیاری از مناطق ایران از وحدت سبک برخوردار نیست. نقاط مختلف گیلان چه از نظر تنوع آوازها و چه از لحاظ خصوصیات ملودی و ریتم از سبکهای متفاوتی برخوردارند و این تفاوت سبک به خصوص بین موسیقی مردم تالش با موسیقی محلی مناطق دیلمان و اسپیلی و سایر نواحی گیلان به چشم میخورد.» در تالش سه نوع آهنگ قدیم دستان، تالش دستان و تازه دستان وجود دارد. طبیعت منبعی الهام بخش برای موسیقی گیلان به ویژه در سیاهکل و دیلمان بوده و این آهنگها بکر ماندهاند. احمد بن متوکل در سال ۲۵۵ قمری در کتاب «الموسیقی العراقیه» دربارهٔ موسیقی دیلمان نوشتهاست: «آوازخوانی مردم خراسان با زنج است که دارای هفت سیم است و زخمه آن مانند زخمه چنگ است و آوازخوانی مردم ری و طبرستان و دیلمان با تنبورهاست…». ابونصر فارابی در کتاب الموسیقی (در ۳۳۹ قمری) به تنبور گیلانی اشاره میکند: «تنبور خراسانی دارای دو سیم است و گونهای دیگر تنبور جیلی (گیلانی) است. شیوه کوک تنبور گیلانی از شیوه کوک خراسانیان جداست».[۹۵]
نمایش عروس گولی که در آن از ماسکهای جانورگونه با اجرای رقص استفاده میشود و به خاطر مایههای عشقی آن متعلق به پیش از اسلام دانسته میشود توسط بازیگران دورهگرد در گیلان اجرا میشود. در عروس گولِی، غولی با کلاهی از کلش برنج و با زنگولههای کوچکی در دست، با پیرابو، که مردی پیر است که یک مرد جوان بیریش نقش آن را بازی میکند، بر سر به دست آوردن قلب نازخانم، دختری که چون عروس لباس پوشیده و پسری نقش آن را بازی میکند، مبارزه میکند. پیروزی غول بر پیرابو نماد پیروزی جوانی بر عصر قدیم و سال جدید بر سال قدیم است.[۹۳][۹۶] اول بار ارمنیان در ۲۸ ژانویه ۱۸۸۴ دو اثر نمایشی را به کارگردانی هوانس دولت بیگیان را در گیلان اجرا کردند. در این زمان، گروههای تئاتری از قفقاز به رشت و انزلی میآمدند و به اجرای نمایش میپرداختند. اولین گروه تئاتری گیلان با نام مجمع امید ترقی به مدیریت حسن ناصر، در سال ۱۲۸۹ آغاز به کار کرد. اکبر رادی از برجستهترین نمایشنامه نویسان ایران اهل رشت بود.[۹۷] ابراهیم مرادی، از پیشگامان سینمای ایران، در سال ۱۳۰۹ خورشیدی، فیلمبرداری، برای ساخت فیلم انتقام برادر (یا روح و جسم) را در انزلی، آغاز کرد که اولین فیلم جنایی سینمای ایران بود. دو تن از بازیگران این فیلم، ژاسمین ژوزف زن ارمنی ایرانی و لیدا ماطاووسیان نخستین ستارگان زن سینمای ایرانند. در آن زمان، خانمهای ارمنی، برخلاف خانمهای مسلمان، حق داشتند که بدون حجاب و با کلاههای جور واجور، در خیابانها ظاهر شوند و به همین دلیل، حضور آنها در نمایشنامههای مختلف و در فیلمها، مخالفتی به وجود نمیآورد.[۹۸] ولی حضور زنان در این فیلم برای مرادی ایجاد مشکل کرد.[۹۹]
حبیب محمدی بنیانگذار نقاشی مدرن گیلان است. جلیل ضیا پور، محمد صادق بریرانی، حسین محجوبی، بهمن محصص، معصومه سیحون، اردشیر محصص، آیدین آغداشلو، فریده لاشایی و قاسم حاجی زاده از دیگر نقاشان برجسته گیلان هستند.[۱۰۰]
عادات غذایی گیلانیان چندین مشخصه خاص دارد. مصرف برنج در این منطقه برنج پرور، از هر جای دیگر ایران بیشتر است. کاربرد سبزی در بیشتر غذاها باعث سبز شدن آنها میشود که نشانی برای گیلانی بودن آن غذا ست. ماکیان و اردک وحشی، ماهی و زیتون هم منجر به خاص بودن این غذای محلی میشود. نظیر سایر نقاط ایران، آشپزی روندی طولانی ست چرا که لازم است محتویات غذا بهطور فردی تهیه شود. چربی و روغن در غذاها به وفور استفاده میشود و طعم ترش ترجیح داده میشود. چاشنی که بر اساس سرکه و آب میوه جات نارس (نظیر غوره) تهیه میشود بسیار محبوب است. غذاهای محلی رایج هر یک به نوبه خود نماد یک شیوه آشپزیند: کته طبخ ساده برنج است، میرزاقاسمی شامل بادمجان، سیر، گوجه و تخم مرغ است، باقلاقاتوق یک خورشت محتوی لوبیا ست، اشپل به همراه ماهی سفید، سیرترشی و هفت بیجار (مخلوطی از سبزیجات و سرکه).[۱۰۱]
تنوع غذایی رشتیها و تضاد آن با عراقیها یعنی مردم داخل یا فلات ایران، زمینه نیرومندی برای انعکاس تفاوتها است. مردم گیلان عاشق برنج که بهطور سنتی با هر سه وعده اصلی غذایی میل میشود. این در تضاد با رژیم سنتی عراقیهاست که از نان، محصولات لبنی و گاهی گوشت گوسفند تشکیل میشود.[۱۳]
دانشنامه ایرانیکا در مدخل ” دید عوام نسبت به هویت گیلانی ” مینویسد: نزدیکی به تهران و ناهمگونی فرهنگی موجب شده گیلانیان مورد استهزای بعضی از تهرانیها قرار بگیرند. برای مردم عراق عجم، منطقه خزر همسایه، جهانی درهم برهم و واژگون هویت خودشان است. وجود رطوبت، استفاده از گاو و خر به جای گوسفند و شتر، بازبودن در خانهها و نبود دیوار خارجی، کمتر بودن حساسیت ناموسی و خشونت بین افراد و گروهها نسبت به درون ایران؛ به نوعی زنانه بودن جامعه و مخالف با جامعهای مردسالار (مشارکت بیشتر زنان، ندرت پوشیدگی، حضور در فعالیتهای تولیدی، انعطافپذیری بالاتر در روابط بین دو جنس، گرچه قطعاً نه به حدی که در جوکها گفته میشود) از جمله این عواملند. این جوکها و روایات دربارهٔ گیلانیها به همان اندازه که ویژگیهای جمعیت خزر را میآموزد، آگاهی بیشتری دربارهٔ ارزشهای بنیادین ایرانیان مرکزنشین که چنین جوکهایی را میسازند و برایشان جالب است به ما میدهد.[۱۳]
در متون اصلی اسطورهای و ادبی، سفرنامهها، مطالعات تاریخی و… این منطقه گاهی دوزخی و در دیگر زمانها چون بهشتی زمینی به نظر میرسد؛ علاوه بر این بسیاری از نویسندگان بومی آن را دارای فرهنگ آریایی دانستهاند، فرهنگستانی از رسوم باستانی و ماقبل اسلامی، منطقهای حاشیهای، حافظ استقلال خود، و بستری برای نافرمانی. تصویر دوزخی گیلان نتیجه سنتهای شدیداً متفاوت اسطورهای زرتشتی، با بازتابهایش در شاهنامه و سنت مسافرین عرب و سپس اروپایی است. در اوستا «چهاردهمین جای» خلق شده توسط اهورامزدا، «وارنا و چهار گوشهاش» است که به نظر جایی حاشیهای و هراسانگیز میرسد. در بندهشن بزرگ، مردمان وارنا و مازنا (سرزمینهای اسطورهای در منطقه جنوب خزر) بازماندگان زوجی متفاوت از آنی هستند که ایرانیان را خلق کرد. مردم این مناطق حاشیهای انیران یا غیر آریایی، نسبت به نژاد ایرانی خارجی هستند. به نوشته جیمز دارمستتر، در اوستا و شاهنامه منطقه خزر جهانی عجیب و موطن خون بد و دیوان است و تصویر جنگلهای گیلان چون مهد نیروهای وحشی مرتبط با یک منطقه مملو از باران، جهانی از بخارات و تپ ناپاک مرتبط است. این تصویری که شبیه آخرالزمان است، توسط مسافرین عربی که به محیط خشک عادت داشتند هم به عنوان ابراز تعجب از کشف جهان مرطوب پراکنده شد. اوستاشناسان نوینتر مانند والتر هنینگ و ماری بویس وارنا را در منطقه بورنو شمال پیشاور (واقع در پاکستان امروزی) میدانند.[۲۴][۱۰۲] در اوایل قرن دهم ابن حوقل از این الفاظ برای توصیف افلیم منطقه بهره برد: «اغلب باران میبارد، حتی ممکن است برای کل یک سال بیتوقف ببارد؛ بدون نشانی از خورشید». بین قرون هفدهم تا بیستم اروپاییانی که از منطقه گذشتند یا مدتی در آن ماندند «جو گلخانهای» «بخارات متعفن» آن را تحقیر کردند. لرد کرزن منطقه را یک جهنم مالاریایی میخواند و با توصیف اش از مثل مرگ میخواهی گیلان برو نتیجهگیری میکند. در تضاد با تصویر جهنم مالاریایی گیلان با پوشش گیاهی غنی و تنوع لذات از سوی برخی نویسندگان بهشتی زمینی تصویر شدهاست. جوناس هانوی[یادداشت ۶] پس از توصیف «رطوبت شدید زمین» و رطوبت هوا «چنان زنگ تولید میکند که کار ساعت هم مختل میشود» گیلان را با نوعی از بهشت مقایسه میکند «زمین شدیداً پربار و مولد است، هر نوعی از میوه را بیکود تولید میکند، پرتقالها، لیموها، هلوها و انارها، انگور به وفور وجود دارد تاکها بر درختان سوارند و بهطور وحشی در کوهها به وفور میرویند به نحوی که بخش قابل توجهی از ایالت یک بهشت است». مسافرین اغلب این تصویر یک باغ طبیعی و غنی را ذکر میکنند. این درست است که درختان محصور در باغها شاخههای اهلی شده گونههای وحشی بومیند. وضع گردو، فندق، آلو، گیلاس، زردآلو، گلابی، سیب، ازگیل، درخت، انجیر و درختان انار نیز که همگی احتمالاً از منطقه خزر نشات گرفتهاند چنین است. منطقه خزر جایی است که تاک از آن نشات گرفته و هیچگاه اهلی نشدهاست.[۱۳]
گیلان، از قدیمیترین مراکز رادیویی و تلویزیونی ایران برخوردار است که امروزه صدا و سیمای مرکز گیلان نامیده میشود. این مرکز فعالیت خود را در ۱۳۳۴ با یک دستگاه فرستنده رادیویی ۷۵ واتی که آنتن آن در اداره پست و تلگراف گیلان نصب شده بود آغاز کرد. شبکه استانی صدای مرکز گیلان در سال ۱۳۷۷ راهاندازی شد. این رادیو دارای دو بخش برون مرزی رادیو گرجی و رادیو تالشی ست.[۱۰۳] پخش سیگنالهای تلویزیونی در هفتم اردیبهشت ۱۳۴۹ در گیلان آغاز شد. این تلویزیون با شش ساعت برنامه در هفته برنامههای موسیقی محلی و برنامههای مخصوص کودکان تولید میکرد. شبکه باران که در سال ۱۳۷۷ افتتاح شد تنها تلویزیون محلی گیلان است که به صورت ۲۴ ساعته برنامه پخش میکند.[۱۰۳]
نخستین گام روزنامهنویسی در گیلان، به سال ۱۳۲۵ ه.ق برابر یکم مرداد ۱۲۸۶ خورشیدی بازمیگردد که روزنامه خیرالکلام، به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی میرزا ابولقاسم خان افصح المتکلمین در رشت انتشار یافت. پیک سعادت نسوان نخستین نشریه با گرایش چپ در ایران در سال ۱۳۰۶ به صاحب امتیازی روشنک نوعدوست در رشت منتشر میشد.[۳۹][۱۰۴]
در حال حاضر، حدود ۱۳۱ نشریه در گیلان، مجوز انتشار دارند؛ ۹ روزنامه، ۴۴ هفته نامه، ۶ دوهفته نامه، ۳۷ ماهنامه، ۶ دوماهنامه، ۲۱ فصلنامه و ۷ دوفصلنامه و یک سالنامه از آن جمله هستند. ۸۷ نشریه محلی، ۲۰ نشریه سراسری (کشوری) و ۹ نشریه بینالمللی در گیلان منتشر میشود.[۱۰۵] ماهنامه گیله وا که به زبانهای فارسی – گیلکی منتشر میشود، و روزنامه گیلان امروز از جمله نشریات اصلی گیلان هستند.
در گیلان، بیش از ۱۱۷ هزار دانشجو و ۹۹۰ نفر عضو هیئت علمی، در ۶۷ دانشگاه و مرکز آموزش عالی، به فعالیت آموزشی، مشغول هستند.[۱۰۶]
دانشگاه گیلان، بزرگترین دانشگاه دولتی در گیلان، جزء دانشگاههای برتر ایران است.[۱۰۷] که با ۸ دانشکده و واحدی بینالمللی و دو پژوهشکده، با بیش از ۱۷۰۰۰ دانشجو، از بزرگترین مراکز آموزش عالی، در ایران است.[۱۰۸]
همچنین، دانشکده فنی کاسپین و دانشکده فنی فومن، وابسته به پردیس دانشکدههای فنی دانشگاه تهران، در گیلان، واقع شدهاند.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، مؤسسه آموزش عالی دیلمان و مؤسسه آموزش عالی کوشیار و مؤسسه آموزش عالی کادوس از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی غیردولتی برتر، واقع در گیلان هستند.
نرخ مرگ و میر در گیلان بین ۱۹۹۱–۹۶ ۷ در هزار نفر و امید به زندگی حدوداً ۶۴٫۲ سال (۶۷٫۲ برای جمعیت شهری و ۶۱٫۷ برای جمعیت روستایی) تخمین زده میشود. آخرین تخمین معتبر نرخ تولد ۳۱٫۴ برای مناطق شهری و ۳۴٫۸ در مناطق روستایی برای هر ۱۰۰۰ نفر است. پیشبینی شده تا سال ۲۰۲۶ امید به زندگی ۷۶٫۰۳ برای مردان و ۷۹٫۰۵ برای زنان در مناطق شهری و ۷۱٫۹۳ برای مردان و ۷۵٫۱۶ برای زنان در مناطق روستایی باشد.[۴۵] دانشگاه علوم پزشکی گیلان در سال ۶۳ بنیان نهاده شد و دارای ۳ هزار و ۱۰۰ دانشجو در ردههای مختلف است. گیلان دارای ۲۲ بیمارستان دولتی دانشگاهی و شش بیمارستان خصوصی بوده و ۱۲ بیمارستان دولتی جدید و دو بیمارستان خصوصی جدید نیز در آن در حال ساخت است. ۱۲۳۰ مرکز و خانه بهداشت در این استان وجود دارند. میزان برخورداری پزشک در استان گیلان یک در هزار نفر است.[۱۰۹]
گیلان دارای ۱۴۰۰ پزشک عمومی، ۶۰۰ دندانپزشک، ۲۱۶ ماما و ۴۰۰ پزشک داروساز است.[۱۱۰][۱۱۱]
گیلان به جز از راه دره منجیل که از طریق آزادراه ۱ به قزوین وصل میشود، راه شوسه دیگری به فلات ایران ندارد. گیلان، از طریق چابکسر با استان مازندران و از طریق آستارا با جمهوری آذربایجان، و اردبیل راه زمینی دارد. گیلان دارای مرز دریایی هم هست و در مسیر کریدور شمال–جنوب قرار دارد. تراکم بالای جمعیت و فاصله کم مراکز جمعیتی به گیلان موقعیت ممتازی در زمینه حمل و نقل بخشیدهاست.
فرودگاه بینالمللی سردار جنگل رشت در بلوار ولیعصر رشت با مساحت کل ۲۲۰ هکتار فرودگاه اصلی گیلان و بزرگترین فرودگاه شمال ایران است و در رتبه سیزدهم فرودگاههای ایران قرار دارد. این فرودگاه در هفته ۶۶ پرواز به ۱۳ مسیر پروازی از جمله تهران، شیراز، عسلویه، اصفهان، کیش، مشهد، اهواز، بندرعباس، بغداد، نجف، مدینه، جده و استانبول دارد.[۱۱۲][۱۱۳]
حمل و نقل جادهای در گیلان از سه زیر بخش حمل و نقل کالا، مسافر و بینالمللی تشکیل شدهاست. حمل و نقل مسافر عمومی جادهای بین شهری با استفاده از اتوبوس، مینیبوس و سواری کرایه انجام میشود. ۴٫۱ درصد ناوگان حمل و نقل کالای کشور در گیلان فعالند. مراکز عمده حمل و نقل بینالمللی گیلان شهرستانهای انزلی و آستارا هستند.
پایانه مرزی آستارا در مرز مشترک استان گیلان با کشور جمهوری آذربایجان تنها راه مواصلاتی این استان با کشورهای شوروی سابق و دروازه ورود به اروپا و مرز امین در ایران است. این مرز مقام نخست کشوری در زمینه تجارت چمدانی را داراست.[۱۱۴]
بندر انزلی بزرگترین بندر شمال ایران و از فعالترین بندرهای حاشیه دریای خزر و پنجمین مرز فعال ایران است با طرح شیوههای جدید ترانزیت چون کریدور شمال- جنوب، وجود منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی اهمیت بیشتری یافتهاست.[۱۱۵]
نخستین راهآهن در گیلان در سال ۱۹۱۴ توسط خوشتاریای روس، از پیر بازار به رشت به طول ۹ کیلومتر کشیده شد.[۱۱۶] عملیات اجرایی پروژه راهآهن گیلان (قزوین، رشت، انزلی) به طول ۲۰۵ کیلومتر در سال ۱۳۸۱ شروع شد و هماکنون در حال پیشرفت است.[۱۱۷]
ورزش در استان گیلان از اهمیت ویژهای برخوردار است و این استان در بسیاری از موارد جزء فعالترین استانهای ایران در زمینه پرورش ورزشکار است.
گیلان در رشتههای ورزشی مختلف دارای تیمهای حرفهای است. ورزشگاه دکتر عضدی رشت خانه باشگاه فوتبال سپیدرود رشت و باشگاه فوتبال داماش گیلان و ورزشگاه تختی بندر انزلی خانه باشگاه فوتبال ملوان بندر انزلی است.
ورزش بومی محلی در استان گیلان وجود دارد که قدمت بعضی از آنان به چند صد سال میرسد. از معروفترین ورزشهای بومی محلی این استان نیز میتوان به کشتی گیله مردی، لافن بازی، کلاه پران، بروبیا، توپپا، الختور، ترنا و هفت سنگ اشاره کرد. در ۱۵ سال اخیر هر ساله بین ۱۰ تا ۳۰ جشنواره ورزشهای بومی محلی در استان گیلان برگزار میشود که در آن رشتههای مختلف ورزشی بومی محلی به نمایش گذاشته میشود.[۱۱۸]
باشگاه ورزشی گیو بندر انزلی سومین باشگاه ورزشی ایران و اولین باشگاه ورزشی گیلان در بندر انزلی است که به دست عزیز وکیل منفرد تأسیس شدهاست.[۱۱۹] یعقوب کوچکزاد قهرمان شنای ایران و بنیانگذار رشته ژیمناستیک در گیلان، محمود نامجو قهرمان وزنهبرداری جهان، غفور جهانی که فوتبال ایران را برای اولین بار جهانی کرد و سیروس قایقران اولین کاپیتان شهرستانی تیم ملی فوتبال ایران از جمله قهرمانان ورزشی گیلانی هستند.
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰
تپهحصارساکز (سکاها و مادها) شهر سوخته سامنات ابان نوشآباد صددروازه آساک آرتاکوانا ابیورد ارگ بم سوزیانا کامبادن سیمره شاپورخواست نیمور کرج ابودلف چهرآزادگان باسمنج ایزیرتو اکسین اصطخر بیشاپور تخت جمشید پیشیاوادا تموکن تختطاووس شهر گور بندر سینیز ارجان دارابگرد
دامغانسقز زابل پیشوا (تهران) انار (کرمان) کاشان دامغان قوچان هرات درگز بم شوش کرمانشاه درهشهر (ایلام) خرمآباد محلات (مرکزی) آستانه (مرکزی) گلپایگان تبریز بوکان (آذربایجان غربی) اهواز مرودشت (فارس)کازرون مرودشت (فارس) کوههای زاگرس بوشهرمرودشت (فارس) فیروزآباد بندر دیلم بهبهان داراب
۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰
هوشنگان مرو نسا گرگانج تیسفون سلوکیه وهاردشیر سیراف راگا (ری باستان) شهر باستانی پاسارگاد تخت سلیمان بلخ باستان حلوان شهر قدیم نیشابور شهر قدیم جرجان هگمتانه انشان الموت طوس دقیانوس گندیشاپور تناردشیر تون اسپهبد معبد لائودیسه دهانه غلامان (زرک – زرنکای) لور ترشیز کشمر کنابد
هفشجان-شهرکرد ماری (ترکمنستان) عشقآباد خوارزم (ازبکستان) سلمان پاک (عراق) استان بابل (عراق) استان بابل (عراق) بندر کنگان شهر ری پاسارگاد تکاب (آذربایجان غربی) بلخ (افغانستان) سرپل ذهاب نیشابور گنبدکاووس همدان سپیدان (فارس) الموت (قزوین) مشهد جیرفت (کرمان) دزفول قطیف (عربستان) فردوس (خراسان جنوبی) گیلان نهاوند نزدیک زابل اندیمشک کاشمر کاشمر گناباد
گزیده اطلاعات آماری سرشماری – 1390
«گزیده شاخصها و نماگرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی استان گیلان سال ۱۳۸۸»
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
بخش خشکبیجار یکی از بخشهای شهرستان رشت در استان گیلان در شمال ایران است.[۱]
بنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت بخش خشکبیجار شهرستان رشت در سال ۱۳۸۵ برابر با ۲۸،۰۵۱ نفر بودهاست.[۲]
صفحهها برای ویرایشگران خارجشده از سامانه بیشتر بدانید
حاجیبکنده خشکبیجار، دهستانی است از توابع بخش خشکبیجار شهرستان رشت در استان گیلان ایران.
براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ۹۹۷۳نفر (۲۹۲۸خانوار) بوده است. [۱]
تهران – ایرنا – بیمارستان روانپزشكی امین آباد به صدسالگی خود نزدیك می شود، بیمارستانی كه صد سال داستان تنهایی افراد مختلفی را در دل خود نهفته دارد و تغییرات زیادی در این سال ها داشته است.
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
نی نی سایت